مقدمه
جنگ سرد و و پیامدهای آن به ویژه فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اثرات شگرفی در عرصه روابط بینالملل به جا گذارده که اهمیت آنها بر هیچکس پوشیده نیست. اما در این میان آنچه که جالب توجه است، چگونگی پیروزی ایالات متحده در این نبرد بزرگ علیه شوروی و تدابیر موثر در این پیروزی میباشد. در طول دوران جنگ سرد رقابتهای دو ابرقدرت تنها منوط به عرصه قدرت سخت نبود بلکه در این بین رقابتی سخت تر در عرصه قدرت نرم نیز جریان داشت که سرنوشت جنگ تا حد زیادی تحت تاثیر آن قرار گرفت. ایالات متحده توانست با استفاده از قدرت نرم خود به شکل قابل توجهی بر نظام شوروی تاثیر گذاشته و فرسایش درونی این حکومت و در نهایت فروپاشی آن را تحقق بخشد.
این کشور توانست با بهره مندی از برتری در تولیدات فرهنگی، قدرت نرم خود را به وسیله جنگ رسانه ای و بازنمایی فرهنگ از پرده آهنین عبور داده و اتحاد جماهیر شوروی را به عرصه تباهی و نابودی بکشاند.[1]
موسسه رند؛ یکی از نهادهای تاثیرگذار بر ساختار تصمیم گیری ایالات متحده با تدوین دکترین سیاست بازدارنده علیه شوروی پنج نکته اساسی را برای مواجهه با امپراتوری سرخ مطرح میکند:[2]
1. هرگونه فروپاشی ساختارهای سیاسی، انعکاسی از افول قدرت درونی و بیرونی است و باید استحاله درونی به موازات دامن زدن به رقابتهای بین المللی پیش رود.
۲. ایالات متحده در این رویکرد میبایست نخبگان، روشنفکران و چهرههای فرهنگی اتحاد شوروی را به عنوان سوژه اجتماعی برای پیشبرد برنامه تغییر سیاسی مورد استفاده قرار دهد.
۳. اقدامات آمریکا باید به صورت تدریجی و با هدف کاهش سطح حمایت و مشارکت مردمی از نظام شوروی اجرا شود.
۴. بهره گیری از رسانههای غرب گرا از جمله رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد به عنوان اصلی ترین ابزارهای ارتباطی جهان غرب با نخبگان روس.
۵. ارتباط گیری با عناصر سیاسی فعال در عرصه حاکمیت شوروی به منظور بهره گیری از غفلت آنها.
این نکات نشان از آن دارد که ایالات متحده عمده تمرکز خود را معطوف به تزلزل و اضمحلال درونی اتحاد جماهیر شوروی به وسیله قدرت نرم کرده بود.
در ادامه برخی از مهمترین مولفههای نرم افزاری سیاست آمریکا در مواجهه با شوروی بررسی خواهد شد.
عناصر قدرت نرم ایالات متحده در جنگ سرد
۱.رسانه
اگر نگاه عمیقی به زندگی روزمره خود داشته باشیم، خواهیم دید که اغلب دانش و شناخت ما از جهان پیرامون به وسیله و یا با واسطه رسانهها شکل می گیرد. به بیان ساده تر رسانههای جمعی نه تنها وسیله دسترسی ما به اطلاعات بلکه واسطه و میانجی کیفیت و ماهیت دانش و شناخت نزد ما نیز هستند.[3] به عبارت دیگر امروزه کارکرد اساسی رسانهها میانجیگری در فرایند شناخت، بازنمایی واقعیتهای جهان خارج برای مخاطبان و شکل دهی به افکار عمومی است.
رسانهها با ارائه نوع خاصی از نگاه به جهان پیرامونی رفته رفته باعث ایجاد فرهنگی همگون در میان انسانها شده و آنان را وامیدارند تا واکنشهای مشابهی از خود بروز دهند. این جوامع یک دست شده قابلیت هدایت از طریق محصولات فرهنگی را دارند.
برخی از تأثیر رسانه ها در عرصه جهانی با عنوان امپریالیسم رسانه یاد کرده و معتقدند کشورهای قدرتمند، رسانههای مختلف را برای تحت سلطه درآوردن دیگر کشورها به کار می گیرند. صاحبان رسانه های جمعی جهان با اتکا به قدرت رسانه، به ارائه چهرهای مخدوش از برخی حکومتها، فرهنگها، اقوام و یا ادیان میپردازند و به شکلی نظاممند در جهت شکل دهی به افکار عمومی جهانی و شکل گیری عقاید، گرایشها و رفتارهای مورد نیاز خود تلاش میکند.[4]
رسانه یکی از بازوهای بسیار قدرتمند ایالات متحده در طول دوران جنگ سرد بود که سه هدف عمده را دنبال میکرد:
1. وحدت جامعه آمریکایی: یکی از کارویژههای اصلی رسانه ها در طول جنگ سرد تولید و حفظ دشمنی بین طرفین بود. در حقیقت رسانههای آمریکایی ابزاری برای افزایش ترس داخلی از نابودی قریب الوقوع توسط دشمن بودند. این رسانهها با ارائه تصویری خطرناک و ترسناک از شوروی تلاش میکردند تا هویت ملی آمریکایی را بازتعریف و بازسازی کنند.[5]
سیاستمداران آمریکایی میتوانستند با استفاده از رسانهها اعمال و اهداف خود را توجیه کرده، بخش زیادی از منابع ملی را معطوف به جنگ علیه شوروی کنند. در این کارزار تبلیغاتی، زنان آمریکایی هدف اصلی پروپاگاندای رسانههای ایالات متحده بودند. رسانهها در تلاش بودند تا با استفاده از روشهای مختلف تبلیغاتی، زنان آمریکایی که دارای نقش مادر و همسر در خانواده بودند را به جلوگیری از گسترش کمونیسم در خانه و به تبع جامعه تشویق نمایند. تحقق این عمل از رهگذر ترویج ملی گرایی و فضیلتهای دموکراتیک در خانه توسط زنان می گذشت.[6]
۲. منزوی کردن شوروی در افکار عمومی: سیاستمداران و رسانههای آمریکایی با هدف منزوی کردن شوروی در میان افکار عمومی جهان و افزایش فشار خارجی بر آن به تخریب چهره اخلاقی این کشور میپرداختند.
ریگان برای اولین بار واژه امپراطوری شیطانی را در مورد اتحاد جماهیر شوروی به کار برد و از این طریق برای اقدامات بعدی خود زمینهسازی اخلاقی نمود. بدین معنا که با ارائه چهره ای شیطانی و سیاه از طرف مقابل افکار عمومی را مستعد آن ساخت که هرگونه اقدام خصمانه ایالات متحده علیه شوروی را مبارزه با شیطان و پلیدی تلقی کنند.[7]
همچنین رئیس جمهور آمریکا سعی داشت تا این دیدگاه را به سایر کشورها نیز تسری داده و سوء ظن دائمی را در ذهن دولتمردان سایر دولت ها نسبت به رهبران شوروی ایجاد کند. این بدبینی نیزخواهناخواه بر تعاملات آنها با شوروی تاثیر منفی میگذاشت .وی حتی با مخاطب قرار دادن شهروندان شوروی در صدد بود درون این کشور نیز حامیانی برای سیاست های آمریکا بیابد چرا که شرایط سخت اقتصادی، موج نارضایتی را در جامعه شوروی فراگیر کرده بود و این امر بستر مساعدی را برای بهرهبرداری آمریکاییها از آن فراهم می کرد.[8]
رسانهها در ترویج و توسعه این مفاهیم و دوگانه سازیها در سطح داخلی و جهانی نقشی بی بدیل را ایفا میکردند.
۳. تغییر فرهنگ ملی: در سالهای جنگ سرد، رادیو یکی از وسایل اصلی مردم جهان برای دریافت اخبار و اطلاعات مربوط به کشورهای دیگر بود. آمریکا در سال ۱۹۴۷ با بودجهای معادل ۱۰ میلیون دلار رادیو صدای آمریکا به زبان روسی را راه اندازی نمود.[9] رفته رفته رسانههای غربی دریافتند که شوروی دارای جامعه ای همگون نبوده و این امپراتوری از ملیتهای زیادی تشکیل شده است به همین منظور زنجیرهای از شبکههای رادیویی امریکایی به وجود آمد که هدف آنها نه صرفاً مردم داخل روسیه بلکه جوامع اروپای شرقی و بقیه جمهوریهای شوروی نیز بودند. رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد از این نمونه اند.[10] این رسانهها علاوه بر اخبار و تفاسیر سیاسی به پخش برنامههای دیگری نظیر موسیقی، سرگرمی و… هم میپرداختند. ارائه زوایای مثبت جوامع غربی از کارویژههای اصلی این رسانهها بود.
از طرف دیگر این رسانهها با حمایت از مخالفان حاکمیت شوروی و بی اعتبار ساختن نهادهای قضایی، امنیتی و انتظامی، جامعه شوروی را به سمت آنارشیسم هدایت میکردند.[11] همچنین این رادیوهای قارچی با استفاده از ناهمگونی ملل تحت تسلط شوروی به تحریک جمهوریهای این کشور پرداخته و درصدد بودند تا بستر مناسب برای استقلال و تجزیه طلبی آنان را فراهم کنند. آمریکاییها سعی کردند تا با استفاده از تأسیس شبکههای رادیویی گسترده و ترویج فرهنگ غربی، مردم شوروی را با بحران هویت مواجه کرده و فرهنگ ملی آنان را تخریب و دچار استحاله نمایند.
۲. صنعت فیلم سازی
در طول سالهای جنگ سرد، هالیوود با ساخت فیلمهای ضد کمونیستی نقش مهمی در فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای مختلف آن ایفا نمود. در وهله نخست این صنعت در تلاش برای تخریب چهره کمونیسم و معرفی آن به عنوان خطری برای آزادی جهان بود. سینما در طول جنگ سرد توانست تا ترس جمعی، وحشت و بی اعتمادی بسیاری را ترویج کرده و منعکس نماید. اما مهمتر از آن هالیوود میکوشید تا با ارائه تصویری آرمانی از جهان غرب، سبک زندگی آمریکایی را وارد جامعه شوروی کند. محصولات این صنعت توانایی تاثیرات سیاسی مخربی را داشتند؛ در حقیقت مردم شوروی فیلمهایی با موضوع سیاسی تماشا میکردند ولی میآموختند که مردم غرب برای خرید غذا مجبور نبودند در صفهای طولانی ایستاده و در آپارتمانهای اشتراکی زندگی کنند.[12] همه این تبلیغات منفی رسانههای دولتی شوروی که در تلاش برای ترسیم جامعه ای پیشرفته بودند را بی اعتبار می کرد. هالیوود با ارائه تصاویر زیبا و پر رنگ و لعاب مردم شوروی را فریفته خود می کرد. رویای سرزمین قهرمان ها و ناجیان تمدن بشری؛ جایی که هر کس می توانست در آن با سعی و تلاش به هر جایی برسد، آن رویای آمریکایی بود که هالیوود برای مردم شوروی به نمایش می گذاشت. ماموران سیا کارگردانان را ترغیب میکردند که در فیلمهای خود، سیاه پوستان آراسته و خوش لباس را به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه ای آزاد و دموکرات نشان دهند که هر شخصی فارغ از نژاد، دین و قومیت خود میتواند در آن رشد و پیشرفت کند.[13] هالیوود جامعهای با آزادیهای سیاسی و اجتماعی را ترسیم میکرد که توانسته بر مبنای فرهنگ لیبرالی توسعه و پیشرفت را به ارمغان آورد. این تصاویر باعث میشد تا مردم شوروی که در جامعهای بسته و منزوی زندگی میکردند، احساس نابرابری کرده و خواستار آزادیهای بیشتر شوند. در یک کلام میتوان گفت هالیوود به مثابه یک کارخانه رویاسازی، روزبهروز باعث تضعیف مشروعیت حکومت شوروی میشد.
۳. نفوذ فکری
سیاستمداران آمریکایی معتقد بودند که فروپاشی شوروی در گرو اضمحلال درونی این کشور است چرا که میپنداشتند این امپراتوری قویتر از آن است که بتوان از بیرون به آن ضربهای جدی وارد کرد. در همین راستا آمریکاییها، بخشهای خاصی از حکومت و جامعه شوروی را هدف جنگ نرم خود قرار دادند؛ نزدیک شدن به نیروهای فرصت طلب سیاسی و تلاش برای نفوذ در مقامات بلند پایه حزب کمونیست از طریق تهدید تطمیع سندسازی و… یکی از سیاستهای حکمرانان امریکایی در راستای تضعیف حکومت شوروی بود.
از طرف دیگر سرمایه گذاری خاص بر روی اساتید و نخبگان دانشگاهی نیز ظرفیت خوبی را برای نفوذ اندیشه غربی فراهم میکرد. وابستگی فکری و اندیشه ای روشنفکران و نخبگان علمی کاتالیزور نفوذ غرب در جامعه شوروی بود. در این مسیر مبادلات دانشگاهی در بین سالهای ۵۸ تا ۸۸ میلادی نقش مهمی را در فرسایش سیستم شوروی ایفا نمود.[14] نیروهای تربیت شده توسط غرب باعث میشدند تا ساختار تصمیمسازی شوروی همانگونهای بیندیشد و دستورکار طراحی و تعیین کند که آمریکاییها انتظار داشتند.
سومین گروهی که هدف نفوذ قرار گرفتند جوانان نسل دومی حزب کمونیست بودند، این گروه بدون پشتوانه و پیشینه ذهنی نسبت به حوادث دوران جنگهای جهانی و سختیهای ناشی از آن در اثر تبلیغات رسانهای بسیار، دچار خوشبینی مفرط به سیاستها و مواضع غرب شده بودند. آنها با پذیرش ضعفهای جامعه و حکومت خود در صدد کمک گرفتن از ایدئولوژی غربی و فرهنگ لیبرال دموکراسی برای ایجاد توسعه و پیشرفت برآمدند.
نتیجه گیری
با گذشت چند سال از آغاز جنگ سرد، آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که قدرت سخت و نظامی نه تنها نمی تواند باعث شکست شوروی شود بلکه ممکن است ایالات متحده را نیز به ورطه نابودی بکشاند. آنها تنها راه به زانو درآوردن حریف را نابودی از درون ارزیابی کردند؛ در این مسیر آمریکاییها از ابزار رسانهای و سازماندهی نافرمانیهای مدنی، سیاسی و اجتماعی یاری جستند. آنها به وسیله تبلیغات رسانهای با استفاده از محصولات فرهنگی تلاش کردند تا بر ذهن و قلب مردم شوروی تاثیر گذاشته و آنان را بر علیه حکومت خود بربیانگیزند.
جنگ نرم ایالات متحده توانست با نفوذ پذیر کردن پرده آهنین موجب تغییر محاسبات رهبران این حکومت شده و همچنین احساس ضعف، نابرابری و منزوی بودن را در مردم این کشور به وجود آورد. مولفه های نرم افزاری سیاست آمریکا در قبال شوروی باعث شد تا این امپراتوری بزرگ بدون شلیک حتی یک گلوله دچار فروپاشی و نابودی گردد.
[1]،[4] اسماعیلی، بشیر، و ملائکه، سید حسن . (1397) . سیاست گذاری رسانه ای آمریکاه علیه روسیه؛ هالیوود، جنگ سرد نوین و احیای روسیه هراسی.
[2] Extended Containment: Countering Soviet Imperialism and Applying Economic Realism | RAND
[3] Craig ,Geoffrey( 2004), The Media, Politics and Public Life. Australia: Allen &Unwin
[5] Stafford, Alexander. The Role of the Media During the Cold War. E-International Relations, 26 October 2013. Web. 15 Dec. 2013
[6] propaganda campaigns during the cold war (2017) . stanford university
[7] قربان پور، اسماعیل زاده . (1390) . از جنگ سرد تا جنگ نرم بازخوانی علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی. مجله مطالعات عملیات روانی ، شماره 30 ، 127-143
[8] احمدی معین، محمد مهدی . (1386) . پیروزی بدون شلیک . فصل نامه ره آورد سیاسی ، شماره 15 .
[9]، [14] فروپاشی ابرقدرت شرق با موریانه «نفوذ»/تمرکز آمریکا بر «غربگرا»ها – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
[10] Radio Free Europe | United States radio network | Britannica
[11] علل سقوط شوروی سابق – پرسمان (porseman.com)
[12] Nye, Joseph S., Jr. 2005. Soft Power: The Means to Success in World Politics. PublicAffairs Books. [13] ملکوتیان، مصطفی ، و محمدی، محمدجواد . (1392) . انقلاب اسلامی ایران، لیبرال دموکراسی غرب و فروپاشی نرم افزاری اتحاد شوروی . فصل نامه علمی-پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی ، شماره 3