چالش واگرایی در افغانستان

مقدمه

روز جمعه 16 مهر1401، بمبی در جمع نمازگزاران مسجد سید آباد ولایت قندوز افغانستان منفجر شد (این عملیات‌های تروریستی بارها و بارها علیه مردم بی‌گناه ادامه پیدا کرد). در طی این حمله تروریستی صدها نفر از شیعیان افغانستانی شهید و مجروح شده‌اند. در حالی داعش مسئولیت این حمله تروریستی را برعهده می‌گیرد که اوضاع داخلی افغانستان پس از خروج اشرف غنی رئیس دولت وقت، از آن کشور و روی کارآمدن حکومت طالبان، در وضعیت پیچیده‌ای قرار دارد. گذشته از آنچه گفته شد، سوالی بوجود خواهد آمد که وضعیت کنونی افغانستان، حاصل چه فرآیندی است؟ برای پاسخ به چنین سوالی ناگزیر خواهیم بود که به بررسی شرایط کنونی در افغانستان از منظر دولت-ملت سازی بپردازیم.

 دولت-ملت‌سازی چارچوبی برای تحلیل

دولت- ملت‌سازی روندی است که طی آن یک جامعه سیاسی تلاش می‌کند از طریق انباشت قدرت و توسعه ظرفیت نهادی، خودمختاری، حاکمیت و استقلال خود را کسب، حفظ و ارتقا دهد. چنین هدفی شدیدا وابسته به افزایش همبستگی و یکپارچگی اجتماعی- ملی و ثبات سیاسی به ویژه در مفهوم توسعه نهادهای دموکراتیک است. مقصد چنین روندی تکامل هرچه بیشتر دولت به عنوان سازه نهادی نیرومند و ملت به عنوان یک سازه اجتماعی یکپارچه و دارای یک هویت واحد و پیوند و نزدیکی هرچه بیشتر این دو است، به گونه ای که نهایتا در نگاه بین‌المللی (از بیرون به دولتها) دولت و ملت ساختی در هم تنیده و تجزیه ناپذیر به تصویر در آید یعنی ملت، دولت را از خود و مال خود بداند (زرگر، 1389: 116 – 117).

دولت-ملت‌سازی در افغانستان و چالش واگرایی

افغانستان به دلیل کثرت وجود اقوام و طوایف، شرایط ویژه جغرافیایی و داشتن همسایگان متعدد با شرایط ویژه اقتصادی، نظامی، سیاسی و مذهبی همیشه مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است(ابطحی و ترابی:1394). شاید تلاش‌های پرتکرار آمریکا و دیگر کشورها نیز به همین سبب بوده‌است. به هرحال می‌توان اینگونه یادآور شد که هیچگاه ملت سازی در افغانستان انجام نشده است و مدل‌های پیشین دولت-ملت‌سازی، همگی در مرحله دولت سازی متوقف شده‌بودند. نتیجه چنین ساخت ناقصی را نیز می‌توان در ضعف همبستگی و یکپارچگی اجتماعی-ملی در افغانستان به خوبی مشاهده کرد.

در ادامه برای تبیین فرآیند ناقص دولت_ملت‌سازی در افغانستان، به بررسی واگرایی در سه سطح دولت و مردم، مردم و مردم و دولت و دولت خواهیم پرداخت.

الف. واگرایی دولت و مردم

افغانستان حکومت‌های قبیله‌ای را تجربه کرده‌است. در همه تاریخ افغانستان، قبایل بودند که بر افغانستان حکومت می‌کردند. در واقع سیاست افغانستان سیاستی قبیله‌ای شده‌است. این کشور با اکثریت مسلمانش، گاهی جدل میان شیعه و سنی داشته‌است. گاهی نیز اندک جدل درون هرکدام از این مذاهب بوده و حتما سکولارها، یک طرف نزاع همیشگی تاریخ معاصر افغانستان بوده‌اند. افغانستان در دل خود اقوام زیادی از پشتون، تاجیک، هزاره، آیماق، ازبک، ترکمن، قرقیز، بلوچ، براهوئی، نورستانی و گوجار دارد. مشکل افغانستان هرگز تنوع قومی‌اش نبوده‌است، بلکه مشکل این کشور ناهمگونی تاریخی، مذهبی، زبانی و نژادی است. شاید بتوان گفت که سیاست افغانستان یک سیاست قبیله‌ای شده‌است. سیاست قبیله‌ای وضعیتی تبعیض آمیز است. در این سیاست، رابطه‌های نژادی و یا آشنایی‌ها ملاک انتخاب مدیران قرار می‌گیرد. سیاست رهایی و تعامل با مافیا برقرار می‌شود، چراکه این قبیله برای بقائش نیازمند تأمین مخارجش است.

اشرف غنی برای بخشی از مردم افغانستان نماد سیاست قبیله‌گرایی بوده‌است. اگر تا زمان روی کار آمدن، دولت غنی «اسلام» یکی از نقاط همگرایی میان مردم این کشور بود، اما با سیاست‌های سکولار غنی و منصوبین سکولار، عملا این فرصت ضایع شد. در این زمان منصوبینی از سوی غنی روی کارآمده بودند که با وجود تحصیلات آکادمیکشان در خارج افغانستان، اما از ابتدائیات آداب فرهنگی-اجتماعی در برخورد با مردم این کشور، بی‌بهره بودند.  همچنین اگر تا پیش از آمدن غنی، تهدیدات خارجی یکی از قوی‌ترین نقاط همگرایی در میان افغانستانی‌ها به شمار می‌آمد، با اتخاذ نگاه وابسته به آمریکا، این امکان نیز از دست رفت. در عوض نقاط واگرایی با اقداماتی از قبیل تبعیض نژادی غنیِ پشتونی، در کنار عدم توجه به نقاط پیرامون و همچنین اصلاحات اقتصادی خشن علیه طبقه ضعیف، همگی واگرایی میان مردم و دولت، مردم و مردم، دولت و دولت را افزایش داد. اوضاع در اواخر دولت غنی به گونه‌ای پیش رفت که مجیب‌الرحمن انصاری خطیب مسجد جامع گاذرگاه(در ولایت هرات)، غنی را غلام حلقه به گوش یهود و نصاری معرفی کرد.

الف.1. دولت غنی و تقویت اندیشه‌اسلامی دگماتیسم

فساد در این زمان متوقف نشده بود، مافیای سوخت برای آنکه مردم مادام از آنان سوخت خریداری کنند، دکل‌های برق را از بین می‌برند. مردم برای دادخواهی در محکمه‌های دولتی باید مقادیر هنگفتی را رشوه دهند و نهایتا حقشان را دست نیافتنی ‎ببینند. همچنین وضعیت اندیشه اسلامی هم به واسطه فشارهای تحمیلی بیگانگان و منصوبان سکولار غنی برای پذیرش افکار دموکراتیک و سکولار، دچار دگماتیسم می‌شود. زمانی که اندیشه اسلامی نیز دگماتیسم گردد، شاید دیگر بتوان ادعا داشت که امکان گفتگو از دست رفته‌است و افغانستان حال بیش از هر چیز دیگر نیازمند ایجاد امکان جدید برای گفتگو است.

الف.2. واگرایی میان مردم و دولت غنی

علی رغم همه وعده‌هایی که دولت غنی داده بود، اوضاع اقتصادی مردم مساعد نشد. بحران‌های امنیتی تشدید یافته بود، مذاکرات میان طالبان و دولت راه را برای افزایش کنشگری طالبان بیشتر کرده بود. بنابراین مردم امنیت خود را نیز از دست رفته می‌انگاشتند. فساد بسیار زیاد شده بود، شاید هم فساد تداوم یافته بود، به هر حال مردم راهی برای احقاق حقوق مسلم خود نمی‌یافتند. همانطور که بیان شد، مردم حتی دادگاه را عادل نمی‌دانستند و همیشه به واسطه فساد دادگاه، طرفدار فاسد فرض می‌شد. از طرفی مردم از دیگر اقوام و مردم در مناطق روستانی تغییری در وضعیت خود نمی‌دانستند، تازه رویکردهای سکولار دولت هم نفتی بر آتش خشم عمومی از عملکرد دولت بود. حالا دیگر مردم دلیلی برای گفتگو با دولت نمی‌دانستند.

ب. واگرایی مردم و مردم

سیاست‌های دولت غنی موجب افزایش موضع گیری‌ها و نهایتا افزایش شکاف‌ها شده بود. چنانکه وقتی در اسفند سال 1399 هجری شمسی، مجیب الرحمن انصاری خطیب مسجد گاذرگاه، غنی را غلام حلقه به گوش یهود و نصاری خواند و حمایت از این دولت و همکاری با آن را حرام اعلام کرد، مورد استقبال مردم هرات قرار گرفت. چراکه مردم نظرات خود را در سخنان مجیب‌الرحمن پیدا می‌کردند. بلاخره این اظهارات صف‌بندی‌های جدی را ایجاد کرده بود. حالا دیگر در صفی زنان با پوشیه بودند که مایل نبودند با مردان سخن بگویند و در صفی زنانی خواننده و نیمه عریان بودن. برخی نیز در صف آخر قرار می‌گرفتند و چنین واکنشی را مدرن و امروزی می‌دانستند و برخی صف نخست را که نماد اسلام‌گرایی بود، بر‌می‌گزیدند. به هر حال دیگر قبیله‌ها در میان مردم نیز تجلی یافته‌بود.

همچنین حدود 70 درصد از جمعیت افغانستان را روستائیان تشکیل می‌دهند، یعنی بیشتر جوانان روستائی به حساب می‌آیند. هرچند شاید گفته شود اکنون به واسطه تغییرات ارتباطی در دنیا، آگاهی‌های افراد به هم نزدیک شده‌است. ولی در افغانستان ماجرا فرق می‌کند، آنجا آگاهی‌ها هنوز ناهمتراز ‌است. اقلیم‌های متعدد ساکنان خود را به این واسطه با باورها، فرهنگ‌ها و نمادهای خاص و مطلوب خود پرورش داده‌است. طبیعی است با  وجود این شرایط، امکان چندانی برای «گفتگو[1]» وجود نداشته باشد.

ج. واگرایی دولت و دولت

غنی با شکل دهی دو واگرایی دولت و مردم و مردم و مردم، عملا نزاعی را میان دولت نیز ایجاد کرده بود. حالا دیگر اردوی ملی نیز یکنواخت نبود و تضادهایی گفتمانی میان دسته‌های مختلفشان ایجاد شده بود. برخی متأثر از موضع گیری رهبران دینی‌شان دیگر مایل به ماندن در دولت نبودند و برخی به خاطر تبعیض‌هایی که غنی و اطرافیانش داشتند. برخی نیز پایانی خوشایند برای دولتی این چنینی متصور نبودند. البته دولت در زمان غنی اگرچه ساختار طراحی شده بسیار منظم و مدرنی داشت، ولی هرگز محقق نشده بود. برای مثال اگرچه ساختار وزارت دفاع افغانستان بسیار حساب‌شده و ارتش افغانستان حرفه‌ای شده بود، اما کارآمد نبود و همچنین بسیاری تنها نامشان در ساختار ارتش بود و پولشان توسط فرماندهان نظامی دریافت می‌شد.

جمع‌بندی

سیاست قبیله‌ای مانع از پیشرفت وتوسعه است. حال آنکه افغانستان متأثر از اقدامات داخلی گروه‌های مختلف و کشورهای متعدد، به کشوری با سیاست قبیله‌ای تبدیل شده‌است. ناهمگونی‌های نژادی، مذهبی و زبانی و همچنین واگرایی‌های میان مردم و دولت، مردم و مردم و دولت و دولت، باعث شده‌است که امکان گفتگو از بین برود. امکانی که می‌تواند مانع از تدوام سیاست قبیله‌ای در افغانستان باشد.

افزایش مؤلفه‌های فرهنگ سیاسی مبتنی بر کاهش تنش‌های نژادی و مذهبی، همچنین گسترش آن در میان جامعه افغانستان در ضمن همراهی دولت برای کاهش تنش‌های اجتماعی می‌تواند، واگرایی‌های به وجود آمده را کاهش دهد.


مراجع

- قوام، عبدالعلی و افشین زرگر (1388)، دولت‌سازی و ملت‌سازی و نظریه روابط بین‌الملل؛ چارچوبی تحلیلی برای فهم و مطالعه جهان دولت‌ها- ملت‌ها، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات.
- ابطحی،سید مصطفی و  سید علی‌اصغر ترابی(1394)، نقش آمریکا در دولت- ملت‌سازی در افغانستان و عراق جدید، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، دوره یازده، شماره 32.

[1]. گفتگو یا دیالوگ که در اینجا مراد شده‌است، در واقع تعامل است و یا نوعی فرصت استدلالی-تعاملی است که پایانی بر شکاف‌های گذشته است.

جدیدترین ها

جنگ روسیه – اوکراین و نتایج آن بر جنگ...

مقدمه بیش از یک سال است که از جنگ روسیه و اوکراین میگذرد ، عواقب...

سیاسی | مرجعیت رسانه‌ای در ایران: چیستی، چرایی و...

گزارش مجمع ایرانی دفاع از حقیقت در موضوع "سیاسی"

 ایدئولوژی تضاد ایالات‌متحده در عرصه نظام بین‌الملل

در عرصه سیاست خارجی، تحلیل سیستمی زیر را از سیاست خارجی کشورها ارائه می‏دهم و...

احیای داعش و بحران‌سازی، تلاش مشترک آمریکا و رژیم...

امیر نظامی مقدم؛ دبیر اندیشکده راهبردی مقاومت دانشگاه امام صادق علیه السلام چکیده مجموعه ملاحظات استراتژیکی...

ایران و قفقاز؛ خاک_شیشه_استخوان

پدیدار شناسی سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز از نگاه نظریه رئالیسم تحولاتی که در...

بررسی جایگاه هویت ملی در راهبرد دفاع ‎همه ‎جانبه...

1. امنيت هستي‌شناختي نظريه امنيت هستي‌شناختي در روابط بين‌الملل برگرفته از نظريه وجود انساني آنتوني...

نگاشت های محبوب

نظرات

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

نوزده − پانزده =