مقدمه
«فیلیپ هووارد» استادیار رشتهی علوم ارتباطات در دانشگاه واشنگتن است. هووارد مقالات متعددی در نشریهی «جامعهی آنلاین»[1] نوشته و از مؤلفان اصلی نشریهای به همین نام است. او همچنین مقالات متعددی در «رسانههای نوین و جامعه»، «دانشمندان رفتارگرای آمریکایی» و «سالنامه آکادمی علوم سیاسی و اجتماعی آمریکا» منتشر کرده است. علاوهبراین، «فیلیپ هووارد» با مؤسسات «پیو»[2] در مرکز واشنگتن و «مرکز تحقیقات علوم ارتباطات»[3] در لندن، همکاری دارد. «فیلیپ هووارد» دربارهی ریشههای دیجیتالی دیکتاتوری و دموکراسی کتابهای متعددی تألیف کرده است. او یک محقق ارشد در مورد تأثیر فناوری بر زندگی سیاسی است و با برخی از رسانهها همکاری دارد.
مطالعات «هووارد» درزمینهی فعالیتهای دیجیتالی، مهندسی تبلیغات[4] و حاکمیت مدرن، توسط شورای تحقیقات اروپا[5]، بنیاد ملی علوم[6]، مؤسسهی مطالعات صلح آمریکا[7] و شرکت «اینتل»[8] حمایت شده است. فصل مشترک آثار او، توجه به تغییرات و تحولات مرتبط با رسانههای اجتماعی و تأثیر آن بر حاکمیت سیاسی و زندگی مدنی مردم بوده است. او میکوشد تأثیر جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات شکلگرفته از طریق شبکههای اجتماعی و فنآوری دیجیتال با محوریت اینترنت را بر فرآیند دموکراتیک حاکمیت، بررسی کند. در نگاه او، تحولات ناشی از ارتباط گستردهی شبکههای اجتماعی، منجر به بهبود فرآیند دموکراتیک در جوامع شده است. البته در آثار او همواره نوعی نگرانی و ابهام نسبت به تحولات، ابعاد و نتایج آن وجود دارد.
«فیلیپ هووارد» در کتاب «کاستلز و رسانه»[9] تلاش دارد با توجه به نظریهی «ارتباطات و رسانهی» دانشمند معاصر «امانوئل کاستلز» درک بهتری از تأثیر فنآوری اطلاعات در زندگی اجتماعی انسان معاصر فراهم آورد. در این اثر اهمیت رسانههای دیجیتالی ازنظر «کاستلز» چنان است که بیاطلاعاتی از ظرفیتهای فنآوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال، موفقیتهای سیاسی را ناممکن میسازد. استفادهی از ظرفیتهای رسانههای دیجیتال برای موفقیت در کمپینهای سیاسی امری ضروری است. از منظر «کاستلز» توانایی تغییر و بهنوعی دستکاری ارادهی عمومی از طریق ابزار فضای مجازی، قدرت بلامنازعی درصحنهی سیاسی خواهد بود.
استدلال اصلی
تحولات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انسان از زمان پیدایش و بهکارگیری نسل هوشمند رسانهها و ارتباطات دیجیتالی دستخوش تغییرات اساسی شده است. این تغییرات به نحوی بوده است که توازن قدرت را تحت تأثیر قرار داده و توانایی تأثیرگذاری در عرصهی ارتباطات هوشمند رسانهای را بهعنوان قدرت نوظهور معرفی میکند. برای فهم بهتر چنین استدلالی مقایسهی تغییرات و تأثیرات رسانهها در زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در قبل و بعد از ورود امکان هوشمندی رسانهها تحولات این حوزه را مشخص خواهد کرد. در نظر کاستلز رسانههای نوین دارای دو ویژگی منحصربهفرد «شبکه» و «دیجیتال» هستند. پویایی رسانههای نوین با دو ویژگی مذکور سیر تحولات بیپایانی را ایجاد میکنند.
استدلال پشتیبان اول
ازنظر هووارد قدرت و سیاست در شبکهی فرهنگی و همچنین ایجاد هماهنگی بین اقتصاد و فرهنگ حول یک هویت واحد و جمعی، بر عهدهی دولت است. ایجاد هویت واحد و جمعی از ضروریات ایجاد شبکهی فرهنگی و کنترل بر فضای رسانهای دیجیتال است. درواقع تحولات و تغییرات قدرت توسط دولتها با توجه به هویت واحد اقتصادی و فرهنگی در فضای عمومی که متعلق به رسانههاست روی میدهد. همچنین، تحولات فرهنگی که شامل تحولات فنآوری، ساختارها و هویت بوده توسط پلتفرمهای مختلف در یک شبکهی فرهنگی توزیع میشوند.
استدلال پشتیبان دوم
رسانهها در هر شکلی تأثیری معنادار دارند ولی در رویکرد شبکهای ما متوجه میشویم که همزمان متعلق به شبکههای متعددی هستیم و رسانه فرصت هماهنگی و کنترل را فراهم میکنند. حضور ناخواسته و عضویت در شبکههای متعدد تا حدودی قدرت و اختیار را کاهش داده و ازاینرو فضای رسانههای دیجیتال و شبکهی قدرتمند آنها میتواند ظرفیت بالایی ایجاد کند. همچنین در رویکرد شبکهای کاستلز دربارهای ارتباط قدرت و رسانه نشان داده میشود که چگونه شبکهی رسانه قدرتمند خود را با تولید و توزیع محصولات فرهنگی حفظ میکند.
استدلال پشتیبان سوم
تغییرات در ماهیت قدرت این امکان را برای سیاستمداران فراهم میکند تا بنا بر ضرورت کمپینهای مختلف و متناسبی ایجاد کنند. هووارد توضیح میدهد در فضای عمومی رسانه و شبکههای دیجیتالی منابع متعدد اطلاعاتی ایجادشده و از آن طریق برای سیاستمداران تولید قدرت میشود. هووارد توضیح میدهد که چگونه کاستلز با در نظر گرفتن ماهیت قدرت و تغییر در چشمانداز کمپینها رویدادهای سال ۲۰۰۸ را، به نفع کمپین اوباما توجیه میکند.
استدلال پشتیبان چهارم
رویکرد شبکهای به ما امکان میدهد توانایی مدیریت تعاملات در رسانههای اجتماعی توسط رسانههای دیجیتال را محدود و یا افزایش دهیم.
زمینهها
کتاب «نظریهی کاستلز و رسانه» مقدمهای بر نظریات او دربارهی شبکه و رسانههای دیجیتال و ارتباط آن با مؤلفههای قدرت است. این کتاب مقدمهی مناسبی برای درک ابتدایی از عملکرد شبکهی رسانهای و تأثیر آن در زندگی اجتماعی است. در این کتاب تلاش شده با تمرکز بر مفهوم شبکه و قابلیتهای آن در دنیای رسانه، تعاریف جدید و مقدماتی ارائه شود. «هووارد» در این کتاب تلاش میکند ادعای «کاستلز» را در میان دیگر نظریهپردازان برجسته اجتماعی قرار دهد و دیدگاه شبکهای او را نه صرفاً تأملی بر تأثیرات فناوری، بلکه بهعنوان یک نظریهی اجتماعی مطرح کند. او از منظور کاستلز دربارهی ارادهی شخصی برای استفاده و انتخاب انواع رسانههای جمعی استفاده میکند تا این واقعیت را برجسته کند که شبکههای دیجیتال در درجه اول شبکههای اجتماعی هستند که بهعنوان مجرای سرمایه اجتماعی و فرهنگی عمل میکنند. در این کتاب «هووارد» هویتهای شهروندان را با توجه به تحولات رسانههای دیجیتالی متکثر میداند. او معتقد است که شهروندان قادر هستند علاوه بر وابستگیهایی که نهادهای تحمیلی ملیت یا مذهب، وابستگیهای فرهنگی دلخواه خود را تقویت کنند.
آثار «هووارد» بهطورکلی راجع به تأثیر فنّاوری اطلاعات و اینترنت روی سیاست، دموکراسی و جامعه است. «هووارد» نظریههای کاستلز را به دانشمندان برجسته جهانیسازی مانند «گیدنز»[10]، «بک»[11] و «ساسن»[12] پیوند میدهد. درجایی که «ساسن» استدلال میکند «فضای فیزیکی» در عصر جهانیشدن اهمیت بیشتری پیدا میکند، به دلیل افزایش اهمیت شهرهای جهانی (بهویژه نیویورک، لندن و توکیو) که شرکتها در آن قرار دارند، کاستلز استدلال میکند که «فضا» به دلیل آنچه در آنها جریان دارد مهم است. این شهرها صرفاً گرهها (نودها) یی در شبکههای اطلاعاتی هستند.
نقد و بررسی
نقد استدلال اصلی: اندیشیدن به فناوری بهعنوان ابزار مادی، دیدگاه شبکه را برای جامعه شناسان جذاب و مرتبط میکند، اما کاستلز تمایل دارد اهمیت اتصال به شبکه را بیش از سایر عناصر ساختاری مهم جلوه دهد. تحولات رسانهای درزمینهی شبکههای اطلاعاتی ازنظر «هووارد» برای «کاستلز» چنان پررنگ بوده که گویی عوامل «شبکه» و «دیجیتال» بدون هیچ فاکتور و موضوع دیگری بهتنهایی نقش تعیینکننده ایفا میکنند. علاوهبراین نگاه مطلقگرایانه درزمینهی تحولات فرهنگی از منظر رسانههای هوشمند و ابزار شبکه، نقطهضعف این بخش کتاب محسوب میشود. بهتر بود کاستلز عوامل محیطی دیگر را در کنار تحولات رسانه و ابزار شبکه، به عواملی مانند حجم نامحدود دادهها و نیاز مبرم بهسرعت پردازش توجه میکرد. ازاینرو نگاه مطلقگرایانه تا حدودی ادعای نویسنده را تضعیف کرده است. عموماً آثار کاستلز به دلیل عدم وضوح در مورد عاملیت و علیت موردانتقاد قرار میگیرد. علیت و عدم تعبیه واضح در نظریه شبکههای اجتماعی یکی از انتقادات به نظرات کاستلز بوده که نظرات این کتاب را نیز شامل میشود.
در این کتاب به مفاهیم بنیادین جهانیشدن و تحولاتی که رسانهها در فرآیند جهانیشدن درزمینهی اقتصاد و فرهنگ ایجاد میکنند، توجه شده است. ازاینرو بستر تحولات را باید فرآیند جهانیشدن دانست.
یکی دیگر انتقادات مطرحشده به کاستلزتوجه او به تحولات جوامع مدرن و غربی است. ازاینرو هووارد پیشنهاد میکند که ما به تحقیقات بیشتری در مورد چگونگی ایجاد نابرابری اجتماعی توسط جامعه شبکهای نیاز داریم
بسیاری از نظریهپردازان، رسانهها را در مرکز زندگی اجتماعی قرار میدهند. بااینحال، در مورد کاستلز، تمرکز او بر رسانههای (دیجیتال) را میتوان به علاقه او به فلسفه اجتماعی و پیگیری چارچوب نظری فراگیر و منسجمی نسبت داد که همه جنبههای جامعه را در برمیگیرد. این موضوع گاهی اوقات بیشازحد جاهطلبانه است، اما اگر به شکل منتقدانه و عملگرا به آثار او توجه شود به درک ما از رسانهها کمک میکند.
راهنمای مطالعه
کتاب «نظریهی کاستلز و رسانه» در ۱۵۴ صفحه و ۶ فصل، موضوع تأثیر تکنولوژی رسانه روی جامعه را با توجه به مفهوم «شبکه» موردتوجه قرار میدهد. یکی از جنبههای مهم دیدگاه شبکه این است که فناوری صرفاً ابزاری بوده که میتواند انگیزههای انسانی را درک کند. ابزاری مادی که قادر است انگیزههای درونی را آشکار کند.
در فصل اول، بینش مختصری از ایدههای اصلی کاستلز دربارهی جامعه شبکهای و ارتباط آن با رسانهها مطالبی ارائه میشود. همچنین، در این فصل زندگینامه فکری به فرا تحلیل مختصری از تأثیر نوشتههای کاستلز بر سایر محققان میپردازد. سپس با بحثی در مورد نظریه جامعه شبکهای به مطالعه ابزار رسانه، محتوا، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان مربوط میشود. محققان مهم دیگری نیز وجود دارند که از دیدگاه شبکهای برای تحلیل تحول اجتماعی استفاده میکنند. این محققان کارهای مهمی انجام دادهاند، اما این کتاب درباره کاستلز و دیدگاه شبکهای او درباره رسانه است. (کاستلز و جامعهی شبکهای، صفحات ۱۰-۱۷)
در فصل دوم به بررسی تحقیقات کاستلز در مورد اقتصاد رسانه میپردازد، فصل سوم تحقیقات او در مورد شبکههای قدرت و سیاست را موردبحث قرار میدهد. (اقتصاد رسانه وزندگی برخط، صفحات ۲۱-۳۵ و شبکههای قدرت و سیاست، صفحات ۳۷-۵۵)
در فصل چهارم تحقیقات کاستلز را درزمینهی تولید فرهنگی مطرح میکند. (صنایع فرهنگی در عصر دیجیتال، صفحات ۵۶-۷۱)
در فصل پنجم «فضای جریانها» و «زمان بیزمان» را از عصر اطلاعات معرفی میکند. «هووارد» فضای جریانها را بهصورت مکانی که از طریق آن زیرساختهای رسانهای به زندگی اجتماعی از مکانهای مختلف اجازه میدهد تا بهگونهای پیش برود که گویی مکانها واقعاً حاضر و نزدیک هستند؛ و زمان بیزمان بهصورت احساس ما مبنی بر اینکه گذشته و آینده در زمان حال همگرا میشوند، زیرا رسانههای دیجیتال چیزهایی را برای ما به ارمغان میآورند که قبلاً اتفاق افتادهاند و به ما امکان میدهند که فرهنگ تولیدشده را بهسرعت درک کنیم. (تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی، صفحات ۷۲-۸۸)
در فصل ششم (نتیجهگیری) برخی از نقدهای واردشده به کاستلز را بررسی میکند. البته هدف این فصل بیاعتبار کردن او نبود. در این فصل به سؤالاتی که خوانندگان ممکن است برای آنها مبهم بوده توجه شده است. (نتیجهگیری، قوانین مرتبط با رسانه، صفحات ۸۹-۱۰۷)
لینک دانلود کتاب: https://www.amazon.com/Castells-Media-Philip-N-Howard/dp/074565259X
[1] https://us.sagepub.com/en-us/nam/society-online/book225357
[2] https://www.pewresearch.org/topic/internet-technology/
[3] https://www.oii.ox.ac.uk/people/philip-howard/
[4] Computational propaganda
[5] https://erc.europa.eu/
[6] https://www.nsf.gov/index.jsp
[7] https://www.usip.org/
[8] https://www.intel.com/content/www/us/en/homepage.html
[9] https://www.google.com/books/edition/Castells_and_the_Media/JueLE2CpGOcC?hl=en&gbpv=0
[10] Giddens
[11] Beck
[12] Sassen