“بررسی و تحلیل نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در بحران داخلی سودان”
نویسنده:
امیرنظامی مقدم؛ پژوهشگر روابط بین الملل و مسائل غرب آسیا، دبیر اندیشکده راهبردی مقاومت دانشگاه امام صادق علیه السلام
چکیده
بحرانهای بین المللی یکی از پیچیده ترین پدیدههای روابط بین الملل است. مهمترین شاخصهای بحرانهای بین المللی، تهدید ارزشهای اساسی جامعه بین الملل، خشونت فزاینده،گستردگی فجایع و دشواری حل و فصل سریع آن و ضرورت واکنش سریع بین المللی میباشد. یکی از این بحرانها که توجه زیادی را در سالهای اخیر به خود جلب کرده، بحران و جنگ داخلی سودان است که در یک ماه اخیر مجددا شعلهور شده است. منافع مشترک تل آویو-واشنگتن در این بین نقش تعیین کننده ای در تداوم بحران سودان دارد. نیاز هر دو به منابع سرشار استراتژیک، گسترش وتثبیت نفوذ خود در منطقه ، مبارزه با سیل اسلام گرایی و… از منافع دوسویه این دو بازیگر در جهت رخنه در سودان است. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بررسی ابعاد این بحران، نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی را در گسترش دامنه بحران و جنگ داخلی سودان تحلیل و بررسی کنیم.
الف. تبیین موضوع
یکی از ویژگیهای بحرانهای بین المللی، پیچیدگی و چند لایه بودن آنها است. بنابراین دربحث مربوط به تحلیل یک بحران، بعضا یک رهیافت نظری قابل اعمال به همه سطوح و لایههای تشکیل دهنده بحران نیست. در خصوص بحران سودان دیدگاه واقع گرایانه به خوبی تبیین کننده در سطوح خرد ، ملی و کلان بسته به متغیرهای دخیل است.
سالیان متمادی است که کشور سودان، صحنه بروز تنشها و درگیریهای متعددی چون؛ درگیری میان ساکنان بومی این منطقه و چادرنشینان عرب که این درگیریها تا نسل کشی و ایجاد یک بحران عظیم انسانی نیز پیش رفت، به نحوی که کل جامعه بینالملل را متوجه خود ساخت. حکومت سودان همه این درگیریها را جنگ بر سر دستیابی به منابع معرفی کرد؛ اما برخی از محققان نیز دلایل دیگری را برای این بحرانها معرفی کردند. آنان بر درگیریهای قومی و نژادی تأکید کردند.برخی مسائل ایدئولوژیک و دعواهای بین مذاهب و ادیان را ریشه این درگیریها معرفی کردند،عده ای نیز جنگ سمبلها را ریشه این منازعات معرفی کردند و عدهای نیز بر رقابتهای قدرتهای بزرگ و یا رقابتهای بروکراتیک داخل ساختار حکومت سودان، به عنوان عوامل موثردر این بحران، تاکید کردند.نمونه دیگر بحرانها، جنگ میان شمال و جنوب سودان است که در سال 1955 شروع شد. این جنگ با امضای قرارداد آدیس آبابا در سال 1972 خاتمه یافت. اما دور دوم جنگها معروف به جنگهای شمال و جنوب است. این جنگها در سال 1983 آغاز شد و در سال 2005 با امضای قرارداد صلح بین طرفهای درگیر، به اتمام رسید. سومین دور جنگهای داخلی، در منطقه دارفور واقع در غرب سودان اتفاق افتاد و بحران دارفور را ایجاد کرد که در موارد اخیر نقش ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی کاملا مشهود است.
ب. بررسی و تحلیل نقش آمریکا در بروز جنگ داخلی سودان
منطقه آفریقا و کشورهای مختلف آن از دوران جنگ جهانی دوم و بالاخص در دوران جنگ سرد در کانون توجه سیاست خارجی ایالات متحده قرار گرفت. با این وجود تمام بخش های این قاره از ارزش برابر برای این کشور برخوردار نبوده و هر یک به فراخور شرایط و عللی مورد بحث و درگیری واشنگتن بوده است که در این میان، کشور سودان برای سال های متمادی محوریت خود را در این راستا حفظ نموده است. با گذشت چند دهه از شروع بحران سودان همچنان امید چندانی در بهبود شرایط این کشور جنگ زده آفریقایی به وضوح دیده نمی شود و شروع درگیریهای داخلی از ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ شاهدی صادق براین مدّعا میباشد. آنچه بیش از هر چیزی به این موضوع دامن می زند افشای کمک های مالی و تسلیحاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی و نقش دستگاههای امنیتی این دو در بحران آفرینیهای سودان میباشد. آمریکا به عنوان هژمون دوران بعد از جنگ سرد منافع ویژه ای در منطقه شاخ آفریقا و مخصوصاً سودان دارد. در اواسط دهه 1990 با اکتشاف نفت در منطقه سودان و همچنین گسترش بنیادگرایی و موج ناشی از حوادث یازده سپتامبر و احتمال وجود ارتباطات بین تروریستها و عناصری در سودان منافع آمریکا در سودان افزایش یافت بنابراین سودان به عنوان یکی از مناطق هدف، برای اقدامات ضد تروریستی مورد توجه آمریکا واقع شد.کشورهایی که قبلاً مستعمره آمریکا بودند در اواخر دهه 90 و اوایل قرن جدید در معرض کمکهای نظامی آمریکا قرار گرفتند، از اواسط دهه 1990 منافع آمریکا در تهیه و تضمین نفت از جاهای متفاوت سبب شد که بحث تامین نفت از آفریقا در محاسبات انرژی آمریکا جایگاه خود را پیدا کند.
منافع آمریکا در منطقه سودان سبب شد تا از طریق آن بتواند اهرمی برای اعمال فشار و یافتن جای پای محکمی در منطقه استفاده نماید در این زمینه علاقه گروههای غیردولتی مسیحی در آمریکا و اعمال فشار آنها به همراه گروههای نفتی و گروههای تسلیحاتی، سبب شد که در سیاست خارجی آمریکا ، مسائل مربوط به سودان و دارفور اهمیت ویژه ای بیابد. در جریان تحولات اخیر سودان، یکی از مجلههای علمی و کثیرالانتشار آمریکایی در چارچوب تحلیل وقایع اخیر تاکید کرد؛ سیاستهای آمریکا مسیر را برای بروز جنگ داخلی در سودان هموار نمود. در ادامه نیز به این مهم اشاره میکند که یکی از بزرگترین نمونههای توهمات ایالات متحده، اصرار واشنگتن بر انتقال رهبری سودان به غیرنظامیان بود . قانون اساسی دولت انتقالی سال ۲۰۱۹ بیان میکند که ارتش برای ۲۱ ماه اول متصدی دوران انتقال و پس از آن غیرنظامیان برای مدت ۱۸ ماه آینده دولت سودان را رهبری خواهند کرد.در ادامه نیز اشاره میکند دولتهای غربی می توانستند از کودتای ۲۰۲۱ علیه حمدوک جلوگیری کنند. قانون اساسی دوران انتقالی که مورد حمایت ایالات متحده قرار گرفت، توافق بدی بود. با این حال، سیاست های متعاقب ایالات متحده و غرب در سودان به طور مستقیم به خشونتی که امروز شاهد آن هستیم کمک کرد و این نمود سیاستها وراهبردهای صلحسازی غربی و محدودیتهای آن است. رویداد تسریعکننده جنگ کنونی در سودان، توافقنامه صلح و طرح اصلاحات در بخش امنیتی بود که توسط ایالات متحده و هیئتی از سازمان ملل در سودان انجام شد. بلافاصله پس از کودتا علیه حمدوک، ایالات متحده و سازمان ملل این طرح را احیا کردند. این به معنای بازگشت به نسخه ای از قانون اساسی شکست خورده ۲۰۱۹ و اعتماد به رهبران نظامی برای عمل به وعدههای خود بود.
ج. واکاوی و تحلیل نقش رژیم صهیونیستی در تحولات سودان
گسترش و توسعه نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقهٔ شاخ آفریقا به ویژه سودان، بر روند تحولات منطقه خاورمیانه به طور مستقیم و غیرمستقیم تأثیر خواهد داشت و فرصتی جدی برای رژیم صهیونیستی خواهـد بـود. درواقع، فشار علیه سودان بخشی از طرح خارجی است که با هدف تضمین امنیت رژیم صهیونیستی و تضعیف کشورهای اسلام گرا انجام میشود. رژیم صهیونیستی با حمایت از بحران آفرینی درصدد آسیب زدن به روابط و همکاری و همبستگی میان کشورهای این منطقه و ایجاد منابع تهدیدزا برای امنیت ملی کشورهای اسلامگرا است. از طرفی نفت سودان به تنهایی، معادل کل منابع نفتی موجود در سراسر آفریقاست. ذخیره احتیاطی نفت این کشور معادل ۷ میلیارد بشکه تخمین زده میشود. از سوی دیگر، سودان در منطقهٔ دارفور دارای غنی ترین معادن مس و اورانیوم در جهان است. بحرانی شدن شرایط سودان در واقع مدخلی برای سیطره آمریکا و رژیم صهیونیستی بر نفت این کشور است. رژیم صهیونیستی پیش از این نیز در اتیوپی نفوذ کرده بود؛ اما سودان و به ویژه دارفور به دلیل منابع طبیعی غنی و به ویژه ،نفت ،گاز، مس و اورانیوم بیشتر از اتیوپی مورد توجه رژیم صهیونیستی است.
تسلط بر آبهای رودخانه نیل که از مصر به سودان میریزد عامل دیگری برای نفوذ و تسلط اسرائیل بر سودان به شمار میرود. در یکی از گزارشهای امنیتی رژیم صهیونیستی به اهمیت ژئواستراتژیک کشورهای اتیوپی، کنیا و سودان برای رژیم صهیونیستی از نظر چیرگی و نفوذ این کشورها بر آبهای بین المللی و نزدیکی آنها به مصر، یمن و عربستان سعودی اشاره شده و آمده است که موضوعات امنیتی دلیل کافی برای دخالت عناصر موساد و مشاوران نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در امور داخلی کشورهای آفریقایی است . از سالها پیش این رژیم نقشه تقسیم سودان را دنبال میکند و نفوذ در سودان و تقسیم آن ، این امکان را به رژیم صهیونیستی میدهد که به منبع آب شیرین نیل چیره شود.
از طرف دیگررژیم صهیونیستی پس از مواجه شدن با بحرانهای پیدرپی داخلی و خارجی، کاهش بازدارندگی متوقف شدن ماشین عادیسازی(طرح آبراهام)، به یک برگ برنده در محیط منطقهای نیازمند است و سودان بهدلیل مشکلاتی که به آن اشاره گردید، یک موقعیت ویژه برای رهانیدن رژیم صهیونیستی از مخمصه کنونی تلقی گردیده است. حمیدتی و برهان اگرچه هر دو در جهت برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و ناکام گذاشتن آرمان مردم آن در مبارزه با اسرائیل همداستان هستند، اما جرأت و جسارت حمیدتی در این میان بیش از برهان بوده است. حمیدتی سالهاست برادر خود را به عنوان رابط با اسرائیلیها به کار گرفته است و در راستای منافع تلآویو، در درگیریهای کشورهای آفریقایی از جمله لیبی و درگیریهای یمن نقشپذیر بوده و در همه این موارد در نقطه مقابل مقاومت قرار داشته است. از اینرو اسرائیل به حمیدتی و نیروهایش به عنوان یک فرصت طلایی نگاه میکند. اسرائیل اگر بتواند با کمک دیگران حمیدتی را برخارطوم مسلط کند، توانسته است از یک سو ارتش اسلامگرای سودان را متلاشی نماید و از سوی دیگر بر دریای سرخ، کانال سوئز، شاخ آفریقا و بر معادن و کشاورزی سودان تسلط پیدا کرده و به خیال باطل خود از طریق تجزیه سودان کنونی به سه کشور برای همیشه مانع به قدرت رسیدن نیروهای مقاومت اسلامگرا بشود.
رژیم صهیونیستی امروز بزرگترین برنده جنگ و درگیری نظامی بین ژنرالها در سودان محسوب میشود، زیرا در راستای طرح راهبردی قدیمی تلآویو قرار دارد و این رژیم از دهه پنجاه از قرن گذشته به دنبال تجزیه سودان بود تا بتواند از این طریق نفوذ خود را به تمامی کشورهای آفریقایی و عربی از مبدأ خارطوم هموار کند.
نتیجه
سودان با داشتن جایگاهی مهم و استراتژیک در قاره آفریقا و جهان اسلام و همچنین از لحاظ منابع غنی زیرزمینی و نفت از جایگاه مهمی در جهان برخوردار است؛ بنابراین، همواره استعمارگران و دولت های خارجی چشم طمع به آن داشته اند. آمریکا و رژیم صهیونیستی از جمله بازیگرانی هستند که دخالت در سودان را ضروری و حیاتی می دانند تا در راستای تامین منافع نامشروع و پیشبرد راهبردهای خصمانه خود بر شعلههای جنگ داخلی و بحران آفرینیها ، این کشور نتواند برای تمرکز بر ثبات داخلی فرصت بیابد و به قدرتی بزرگ تبدیل شود. سودان در گذشته از حامیان جنبش های آزادی بخش و از مخالفان سیاست های امپریالیستی به شمار میرفت. همچنین وجود جریانات حامی مقاومت و گسترش روز افزون روحیه اسرائیل ستیزی در میان مردم سودان، این مسئله ، خود در تلاش های آمریکا ، رژیم صهیونیستی و متحدان غربی اش برای بحرانی کردن این کشور مؤثر است. این کشور سال هاست که به علل مختلف دچار بحران های داخلی از جمله بحران جنوب سودان و دارفور است. ایالات متحد آمریکا و رژیم صهیونیستی با حضور فعال و مخرب خود در منطقه با عرضه کمک های مالی و تسلیحاتی ، به بحران های داخلی سودان دامن می زنند و از تمام توان خود برای گسترش استعمار و توسعه نفوذ خود بهره میگیرند.