نقدی بر کتاب گسیختگی؛ تأملی منصفانه پیرامون ایده اصلی نویسنده

مقدمه

کیستی مؤلف: کاستلز یک اندیشمند نومارکسیست است. چنانکه ون دایک به نقل از پیتر هال عنوان میکند که میتوان کتاب سه جلدی عصر اطلاعات کاستلز را با کتاب سرمایه کارل مارکس مقایسه کرد.( Dijk.2007:1) او کارکرد همه انواع جنبش‌های اجتماعی را مقاومت در مقابل جامعه شبکه‌ای می‌داند.( (Dijk.2007; 3 به این صورت است که او نوعی جانبداری سیاسی را در فرایند اندیشه‌ورزی‌اش دارد.

چیستی اثر: کتاب گسیختگی ترجمه‌ای 136 صفحه‌ای از نوشته «Rupture» است. این کتاب در سال 1400 با ترجمه محمد رهبری و مقدمه هادی خانیکی توسط انتشارات «اگر» منتشر شده است. کتاب حاضر شامل 5 فصل و یک ضمیمه است، کاستلز در بخش ضمیمه به چرایی کم بودن حجم اثرش و چگونگی دستیابی مخاطبین به اسناد ادعایی‌اش خلال کتاب اشاره نمود.

محمد رهبری در بخش پیشگفتار عنوان میدارد که کاستلز برای نشان دادن ایده اصلی‌اش یعنی بحران لیبرال دموکراسی، تلاش میکند از حوادثی چون پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 آمریکا به عنوان مصادیقی از این ایده، یاد کند. رهبری معتقد است که کاستلز هنوز مصمم است که این بحران ادامه دارد و تمام نشده‌است و مردم در سراسر دنیا سیاستمداران و احزاب را نمایندگان خود نمی‌دانند و طبق اعتقاد محمد رهبری، این پدیده واقعیتی است که در ایران نیز وجود دارد و در شعار «اصلاح طلب، اصوگرا، دیگه تمومه ماجرا» نیز متجلی شده‌است. او عنوان میکند که کاستلز به دنبال آن است که نشان دهند جوامع دموکراتیک با بحران نمایندگی مواجه شده‌اند، بی‌اعتمادی به نهادهای سیاسی واقعیت امروز دنیاست. کاستلز همچنین نشان میدهد که چگونه برگزیت، ترامپیسم، ماکرونیزم، بحران احزاب سیاسی در اسپانیا و مشکلات امروز اتحادیه اروپا در بحران نمایندگی ریشه دارد که توسعه فناوری اطلاعات و استفاده روز‌افزون از شبکه‌های اجتماعی هم در آن نقش دارد.(ر: پیشگفتارمترجم)

استدلال اصلی کتاب: کاستلز می‌گوید: زندگی به واسطه کنشهای انسانی هر لحظه خشن‌تر شده. اکنون امنیت دستمایه‌ای است که به اسم آن، آزادی محدود میشود و ما در جامعه‌مان به داده تبدیل شده‌ایم، فرهنگ به تفریحات تقلیل یافته و گویی اساس جامعه تحریک غرایز پایه و تجاری شدن روحمان گشته است. بحران عمیق‌تر گسیختگی روابط میان حکومت‌کنندگان و مردم است. فقدان اعتماد به نهادها، از دست رفتن مشروعیت نمایندگی سیاسی به بهانه منفعت جمعی؛ نمونه‌هایی بسیاری برای چنین فروپاشی از الگوی سیاسی یافت می‌شود. از برزیل گرفته تا دولت مکزیک در جنگ با قاچاقچیان. در این کتاب قرار است علل و عواقب گسیختگی میان شهروندان و دولت‌ها و ریشه تمامی مسائل، یعنی بحران لیبرال دموکراسی را بررسی گردد. لیبرال دموکراسی آخرین امید برای غلبه بر فاجعه تاریخی جنگ‌ها و خشونت‌ها بود. شاید بشود گفت الگویی مشترک برای همه کشورها وجود دارد، این ناظر به توصیفی فرای توصیف یگانه‌ای است که در خصوص هر جامعه اتخاذ میشود. در این صورت زمینه‌ای برای فروپاشی تدریجی الگوی نمایندگی است.(ر: مقدمه نویسنده)

استدلال پشتیبان1: در بخش «1.4»(ر.ک: استنادات نویسنده) یادآور شدیم که کاستلز در این کتاب پیشفرضی را تحت عنوان جامعه شبکه‌ای داشت، پیشفرضی که همانطور که پیشتر بیان شد، بیش از آنکه وقت در تبیین آن سپری نماید، وقت صرف کاربست آن در موضوعات مختلف داشته‌است. تلاش او برای توصیف هر پدیده‌ای با این دید به حدی جبر گرایانه و مشهود بود که ون دایک او را متهم به جبرگرایی تکنولوژیک معرفی می‌کرد و والتانن این روحیه کاستلز را به کل‌گرا بودن تعبیر کرد.

استدلال پشتیبان2: نویسنده خلال صفحات 21 و 22 کتاب عنوان میدارد که: اساسا قرار بود دموکراسی محقق شود تا مردم آنچه بیشتر از حقوقی که دولت‌های اقتدارگرا، سلطنتی، پادشاهی و… به آنها میداد، طلب کنند. این بود که مردم قدرت را به دست گرفتند و به نهادی سپردند تا حقوقشان را محقق نماید. اما نمایندگانی که توسط مردم انتخاب شده بودند، خودشان تشکیل یک طبقه با منافع مشترک دادند و حالا یکی از وظایفشان، محافظت از اولیگارشیشان بود.

استدلال پشتیبان3: کاستلز همچنین در صفحات 23 و 24ام اشاره می‌کند که: احزاب با استفاده از بازاریابی سیاسی، نظامی را به کمک مردم ایجاد می‌کنند که شامل مشارکت و مباحثه محدود اعضاست و مستقل از شهروندان عمل می‌کند. پس آن نیز این احزابند که پلیسی را میسازند و در انتظار معترضین قرار میدهند و همین میشود که دو سوم مردم جهان سیاستمداران را نماینده خود نمی‌دانند.

استدلال پشتیبان4: کاستلز در خلال صفحه 24 عنوان میدارد که: برخی میخواهند با پلید خواندن سرشت آدمی، وضع موجود را توجیه نمایند.

استدلال پشتیبان5: کاستلز در صفحه 32 ام عنوان میدارد که: مردم غالبا «کاندیدای فاسد خودشان» را در نهایت در مقایسه با «کاندیدای فاسد رقیب» ترجیح میدهند.

زمینه ها

تمایلات چپ کاستلز بر آرایش بسیار  واضح است. از همین رو است که اندیشمندانی او را با مارکس مقایسه میکنند. گویی او نیز فلسفه دیالکتیک هگل را قرض میکند و اساسا در مسیر توصیف حوادث مبتنی بر تکنولوژی به عنوان زیربنا( همانطور که مارکس از اقتصاد استفاده کرده‌بود) به کار می‌گیرد. از همین رو است که برخی او را متهم به جانبداری سیاسی می‌کنند و ستیزه‌شان را با اساس انگاره‌های ذهنی او بر می‌شمارند، نه فقط شیوه تحلیل او. از همین رو است که می‌توان پیش از نقد بخش‌های مختلف کتاب گسیختگی به این موضوعات توجه کرد.

همچنین نبایستی از یک نقطه به راحتی عبور کرد. آن نکته این است که خوانش کاستلز از بحران لیبرال دموکراسی در سطح بسیار نازلی است. آقای کاستلز جوری اظهار نظر میکند که گویی چندین صندلی یک شکل تحت عنوان لیبرال دموکراسی ساخته شده‌است و در کشورهای مختلفی از اسپانیا تا آمریکا نهاده شده‌است و نهایتا او بیان میدارد که این صندلی‌ها امروز موجب خستگی مردم شده‌اند، هرچند با گزینش مثال‌هایی قصد دارد نشان دهد که اسیر منظرگرایی نشده است و به درستی شرایط مناطق را درک کرده‌است، لیکن این نکته نباید نادیده گرفته میشود که خوانش کلی کاستلز یکسان است و پیشفرض‌ها ثابت است. تنها او در مثال‌هایی آنها را وانمود کرده است.

نقد و بررسی

نقد استدلال اصلی: بحران لیبرال دموکراسی به عنوان مشروعیت بخش نمایندگی سیاسی در دیگر آثار کاستلز اشاره شده‌است.(ر.ک: نقد استدلال پشتیبان3) این موضوع بن مایه استدلال اصلی کاستلز بر وجود یک بحران مبتنی بر بی‌اعتمادی مردم به مسئولین و عدم مشروعیت سیاسی مسئولین است. هرچند این استدلال خود برگرفته از چند استدلال پشتیبان از جمله استدلال پشتیبان 1 و 3 است و به این ترتیب نقد آن منوط به نقد این استدلال‌های پشتیبان است که در ادامه شاهد آنانیم. لکن اصلا می‌توان به این صراحت مدعی جامعه شبکه‌ای و ادامه روایت شد؟ در ادامه به بررسی این ایده می‌پردازیم.(ر.ک: نقد استدلال پشتیبان 1)

نقد استدلال پشتیبان1: جامعه شبکه‌ای بخشی از پیشفرض استدلالی کاستلز است که در کتب دیگرش به آن اشاره دارد. در واقع کاستلز نوعی پارادایم جدید را نمایندگی می‌کند. او عنوان می‌کند که اکنون یک «پارادایم تکنولوژیک» بر جامعه مسلط است. او ساختار اجتماعی را بر این اساس، مبتنی بر شبکه‌ها تعریف می‌کند. (Plage.2009:4)  البته همین نگاه کاستلز مورد انتقاد اندیشمندان دیگری چون ون دایک است. ون دایک می‌گوید دقیقا مشخص نیست که شبکه چیست ولی همواره کاستلز آن را در توضیح مسائل مختلف به کار می‌برد.(Peltola.2006: 2) گویی او دچار یک «جبرگرایی تکنولوژیک» شده است.(Dijk:2001)

همچنین کاستلز پیشفرض دیگری را مبتنی بر جامعه شبکه‌ای بیان می‌کند و اینکه اصالت به ارتباطات داده شود و از مفهوم اطلاعات صرف نظر شود کمی معقول به نظر نمی‌رسد. کاستلز حتی میکوشد که مکانیزم اندیشیدن در مغز را نیز ارتباطی بپندارد. نتیجتا او جامعه را گویی به مثابه مغز یک دستگاه ارتباطی تصور می‌کند. در صورتی که جامعه (شاید) دستگاهی اطلاعاتی باشد. زیرا انسان‌ها هر یک به مثابه پردازشگرهای اطلاعاتی هستند.( Honarpour: 2014)

کاستلز خود می‌گوید که قدرت است که ارزش‌ها می‌سازد و اصلا کسی که قدرت را در دست دارد تعیین میکند چگونه ارزش‌ها تفسیر گردند.(( Castells.2009: 52او همچنین عنوان می‌کند که رسانه اکنون قادر است قدرت بسازد چراکه می‌تواند اذهان بشری را در اختیار داشته باشد.Castells.2009: 98 ) ) والتانن عنوان می‌کند که کاستلز با دیدی کل‌گرا جهان را مینگرد و شاید این خلاقیت کارهای او باشد، لیکن این نگاه او میتواند زیان آور باشد که در صدد توضیح هرچیزی با این تعابیر بود. Valtanen: 2014))

نقد استدلال پشتیبان2: طبقه‌ای که نویسنده برای نمایندگان و سیاستمداران برمیشمارد، اساسا چه ویژگی‌هایی دارد؟ چقدر طول می‌کشد که یک منتخب سیاسی وارد این طبقه شود؟ شروط ورود به این طبقه سیاسی چیست؟ و آیا این نمایندگان سیاسی‌اند که تشکیل طبقه میدهند یا انتخاب آنان توسط مردم است که به آنها چنین امتیازی را می‌دهد؟ نمیخواهم بحث عمیق کاستلز را سخیف نمایم ولی به خودم اجاره میدهم بگویم شاید این نگاه او ناشی از یک اندیشه ناشی برآمده از نظریه توطئه توهم است. اینکه یک شخصی معلمی بوده، پرستاری بوده، مهندسی در یک شرکت ساختمانی بوده و یا استادی در یکی از دانشگاه‌ها بوده در طبقه مردمان، آیا نام نویسی او برای نمایندگی مردم و انتخاب او توسط یک عده از مردم، او را وارد طبقه‌ی دیگری میکند؟ کمی بعید به نظر میرسد. واضح است به سبب شأنیتی که به واسطه انتخاب مردم پیدا میکند، از امتیازاتی برخوردار خواهد بود، لیکن اینگونه نیست تشکیل طبقه دهد یا مطلقا وارد گروهی شود که همگی منافع مشترکی دارند و همسو و هم‌جهتند. مثلا گروهی از پرستاران، مهندسان پزشکی، پزشکان و خدمه بیمارستان تشکیل طبقه درمان میدهند؟ اگرچه آنها در نگاه اول شأنیت کادر درمان شدن را پیدا می‌کنند. ولی متضاد المنافع اند. یک مهندس پزشکی عمدتا منافعی از تضاد یک پزشک دارد و یا اختلاف دریافتی پزشکان نسبت به ما بقی ایجاد اختلاف عمیق می‌کند. حتی در این بین نوع استخدام افراد، جایگاه شغلی، سالهای سنوات و نفوذ افراد میتواند سبب اختلافات عمیق حتی در میان هم‌شغلان باشد. این مثال که بیان شد، برای سیاستمداران نیز جاری است و اینگونه نیست که افراد لزوما با هم تشکیل قبیله دهند، آنهم با این عمومیتی که کاستلز برای همه سیاستمداران قائل می‌شود.

نقد استدلال پشتیبان3: نقد این بخش را با یک سوال آغاز میکنم، به راستی بیشتر مردم (طبق ادعای نویسنده دو سوم مردم) گمان میکنند سیاستمداران نمایندگان آنان نیستند؟! اگر پاسخ به این سوال آری باشد. سوال دیگری مطرح می‌شود، پس چرا بیشتر مردم از سیاستمدارن انتظار بهبود وضع معیشت، درمان و… خودشان را طلب می‌کنند؟ لااقل این سوال و این نکته برای ایرانیان با این سطح توقع از سیاستمدارانشان باقی است.

باید دانست که از دید کاستلز، لیبرال دموکراسی چیزی جز روایت مشروعیت ساز سیاسی نیست.(اسلامی، ۱۳۹۳: ۲۰۲) وقتی می‌گویند نمایندگی، دقیقا چه چیزی مراد می‌شود؟ نمایندگی آیا به معنی حمایت از منافع مردم است؟ در عصر مدرن تزاحم منافع بسیار بالا رفته. بخشی از آن در خلال ایجاد ارزش‌های متکثر و بالتبع رویه‌های مختلف است. و یا طبق خوانش مرتن، تضاد میان اهداف نهادی و وسایل نهادی بالا رفته‌است. در این میان هراقدامی توسط نمایندگان به گمان، تبعیض علیه گروهی است. درحالی که نماینده باید منافع عامه مردم را در نظر بگیرد. اینکه منافع عموم جامعه را در نظر بگیریم و در ایده‌آل ترین حکومت ممکن میتواند هر اقدامی از سوی نمایندگان، موجب نارضایتی گروهی دیگر شود. برآیند واکنش این گروه‌ها و اعتراضاتشان که توسط فضای مجازی نیز شدت یافته‌است میتوان بر شدت اعتراضات بیافزاید و نهایتا موجب بحران مشروعیت گردد، هرچند علل جعلی و عدم آگاهی موجب این بحران گردد.

نقد استدلال پشتیبان4: ابتدای این بخش از نقدم را مجددا با یک سوال آغاز میکنم. آیا نظارت مردم غیر از ایجاد نهاد، ممکن است؟ پاسخ این سوال را نیز خودم میدهم. پاسخ خیر است. نهادهای نظارتی حاصل تطور زمانبری بوده‌است که بشر برای حفظ امنیت و ثباتی که مادام طلب میکرده بدان رسیده. لذا به همین راحتی این دستاوردش را ذبح نخواهد کرد لااقل تا زمانی که بدیلی را برای آن بیابد. مسئولین جزئی از مردم اند، لذا نمیتوان سرشت جداگانه‌ای برای آنان برشمرد. آنچه یک مسئول را گستاخ میکند، نه شأن نمایندگی‌اش است و نه سرشتش، بلکه کم کاری است که در آموزش انجام میشود.

ایده من برای این مشکل، تعلیم اندیشه‌گاری است. یعنی انسان به واسطه تعلیمی که به او داده میشود.  در عاقبت کار نظر داشته باشد. و در اینجا معنی مثبتی به عاقبت لحاظ شده در تعریف یاد شده می‌افزایم.

نقد استدلال پشتیبان5: این خوانش کاستلز، خوانشی عمیقا منفی است. یعنی بعد منفی ترسیم میشود یا برجسته میگردد، سپس با شدت بخشیدن به این بعد منفی، بحران نمایی شکل می‌گیرد. از آنجایی که چنین اظهاراتی هم، معمولا در بین اندیشمندان کمیاب است. متاثر از فرضیه کمیابی که اینگلهارت مطرح میکند، مردم به چنین خوانش‌های کمتر بیان شده‌ای نیز اقبال پیدا میکنند و نهایتا چنین خوانشی اقبال می‌یابد.

نهایتا کاستلز انتخاب ترامپ را انتخاب یک فاسد میداند و شکل‌گیری تروریسم را نیز متأثر از فاصله تبعیض آمیز میان مسئولین و مردم ناشی از جهانی شدن برمیشمرد. هرچند ترامپ به نظر بنده نیز یک فاسد است ولی انتخاب کنندگانش لزوما چنین نگرشی ندارد، موید این سخن من میتواند اعتقاد به حقانیت ترامپ پس از عدم انتخابش در انتخابات2020 و تصرف کنگره توسط هوادارانش باشد.

راهنمای مطالعه

بحران مشروعیت دموکراسی: آن‌ها نماینده‌ی ما نیستند(ص21-25، ص31_33):

 در این بخش توضیح می‌دهد، چگونه مردم برای امتیازات بیشتر دموکراسی را ایجاد کردند و نهایتا این دموکراسی قربانی منافع گروهی از سیاستمدارن شد که قرار بود نماینده مردم باشند، از این رو بود که مردم دیگر نماینده‌ای برای خود نمی‌دیدند و اینگونه، بحران مشروعیت نمایندگی ایجاد می‌شد.

تروریسم جهانی: سیاست ترس(35-36):

ریشه تروریسم کنونی، بنیادگرایی اسلامی است که توسط سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان، موساد، عربستان سعودی و سازمان سیا ایجاد شد. این تروریسم اساسا تبدیل شد به محفلی برای کسانی که بر آنان تبعیض می‌شد.

شورش توده‌ها و سقوط نظم سیاسی(ص41-43، ص64-66، ص74-76، ص90-91):

اساسا مردم در معرض انتخاب ترجیح می‌دهند نماینده فاسد خود را در مقابل نماینده فاسد مقابل انتخاب کنند. این آغازی است برای همه انتخاب‌های دیگر در مخالفت با از دست رفتن شأنیت نمایندگی.

اسپانیا: جنبش‌های اجتماعی، پایان سیاست دوحزبی و بحران دولت(ص93-96، ص101-104، ص108-115):

حالا دیگر دموکراسی از دست رفته‌است. و ائتلافها در پی تغییرات سیاسی آمده‌اند سیاست را تغییر دهند. در این بخش تمرکز نویسنده بر روی حوادثی است که در اسپانیا گذشته‌است.

در سایه روشن آشوب(ص131-134):

این بخش دارد شرحی بر گسیختگی میکند که در بخش اول مطرح میشود و در بخش‌های دیگر با توضیحاتی و مثال‌هایی واضح می‌شود و  نهایتا در این فصل جمع‌بندی می‌شود.


[1] اسلامی، روح‌الله.(۱۳۹۳). رهای یا انقیاد، اندیشه سیاسی در قرن بیستم، سیاست و تکنولوژی اطلاعات، انتشارات تیسا.
[2]  Castells,M .(2009). Communication Power. Oxford, New York: Oxford University Press.
[3]  Honarpour, Iman.(2014) AuthorsIntervie with Honarpour on Neuroscience. U.Bremen.
[4]  Dijk, Jan van (2001) “the One Dimensional Network Society of Manuel Castells”.Chronicle world.7th Jan.
[5]  Van Dijk, J. A.G.M. (2007), The One-dimensional Network Society of Manuel Castells. Available at: http://www.thechronicle.demon.co.uk/archive/ castells.htm, (accessed on 2015, January 12).
[6] Valtanen, M. (2014). Identity, Structure and Idelogy-Manuel Castell’s Contribution to Identity Policy Discussion. Available at: http://www.persons.org.uk/ati/ diversity/multiculturalism/mcb1/Valtanen%20paper, (accessed on 2014, December 19).
[7] Plage, S. (2008-2009). Mass Communication, Information Technology and Social Exclusion in Contemporary Society. Available at: https://www.essex. ac.uk/sociology/documents/pdf/graduate_journal/2008_2009/plage%205.
[8] Peltola, J. (2006). The Place of Politics in Manuel Castell’s Network Society. Available at: http://www.edemocracy.uta.fi/eng/haefile.php?f=115, (accessed on 2014, November 16).

جدیدترین ها

جنگ روسیه – اوکراین و نتایج آن بر جنگ...

مقدمه بیش از یک سال است که از جنگ روسیه و اوکراین میگذرد ، عواقب...

سیاسی | مرجعیت رسانه‌ای در ایران: چیستی، چرایی و...

گزارش مجمع ایرانی دفاع از حقیقت در موضوع "سیاسی"

 ایدئولوژی تضاد ایالات‌متحده در عرصه نظام بین‌الملل

در عرصه سیاست خارجی، تحلیل سیستمی زیر را از سیاست خارجی کشورها ارائه می‏دهم و...

احیای داعش و بحران‌سازی، تلاش مشترک آمریکا و رژیم...

امیر نظامی مقدم؛ دبیر اندیشکده راهبردی مقاومت دانشگاه امام صادق علیه السلام چکیده مجموعه ملاحظات استراتژیکی...

ایران و قفقاز؛ خاک_شیشه_استخوان

پدیدار شناسی سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز از نگاه نظریه رئالیسم تحولاتی که در...

بررسی جایگاه هویت ملی در راهبرد دفاع ‎همه ‎جانبه...

1. امنيت هستي‌شناختي نظريه امنيت هستي‌شناختي در روابط بين‌الملل برگرفته از نظريه وجود انساني آنتوني...

نگاشت های محبوب

نظرات

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

ده + 12 =