چکیده
با رشد ارتباطات انسانی و افزایش اهمیت افکار عمومی،رویکرد تهاجمی کشور ها از تهاجم مستقیم به نبرد های نیابتی تغییر کرده است چرا که دولت ها نمی خواهند زیر فشار افکار عمومی قرار بگیرند.از این رو در دو دهه اخیر شاهد افزایش دوباره جنگ های نیابتی در سطح جهان هستیم.در این پرونده به بررسی انگیزه دولت ها از ورود به جنگ نیابتی خواهیم پرداخت و این رویکرد را در سیاست ابرقدرت های شرقی جستجو خواهیم کرد.
مقدمه
جنگ نیابتی اگرچه پدیدهای نوپدید و کمتر شناختهشده نیست اما باز پیدایش آن در قرن بیستم و بخصوص بیست و یکم به علت رشد رسانهها و ارتباطات جمعی که بستر بروز و بازتاب بیشتر آن را فراهم کرد موجب شد تا نیاز به بررسی دوباره مفهوم و دلایل جذابیت آن برای دولتها و مدیران سیاسی-امنیتی و چگونگی بهکارگیری آن (در اینجا چین و روسیه)دوباره احساس شود.
جنگهای نیابتی برخلاف تصور عدهای،پدیدهای مدرن نیست و در طول تاریخ بهعنوان یک ابزار سیاست ورزی توسط حکمرانان مورداستفاده قرارگرفته است.با این تفاوت که ورود رسانههای دیجیتال فراگیر باعث شده است که این پدیده بیشازپیش موردتوجه قرار بگیرد.
شاید بتوان مثالهایی را برای جنگهای نیابتی حکومتها از هزاران سال پیش یافت.پادشاهان،حاکمان،سلاطین و… همواره از ابزارهای جنگ نیابتی بهعنوان یک مؤلفه قدرت برای خود استفاده میکردند.
البته باید توجه داشت که وقتی از جنگ نیابتی سخن میگوییم،پای یک جنگ داخلی در میان است.جنگ داخلی نیز در همهی ادوار تاریخ وجود داشته اما نباید فراموش کرد که اینگونه جنگها در بستر مفهوم قرن شانزدهی دولت-ملت،معنایی متفاوت از پیش از آن دارند.در مفهوم پسا رنسانس،دولت-ملت مجموعهای مستقل از عالم خارج از آن است که خود با ساختارهای خودتنظیم گر خود بدون نیاز به دخالت و نفوذ عاملی خارجی چون کلیسا و ملتهای دیگر قادر به رفع کج کارکردهای و نواقص خود است.اما بیشک در معنای پیشا مدرنیسم جنگ داخلی،میتوانیم با یک قومیت،نژاد یا مذهب تحت سیطره دیگر گروههای هویتی مواجه باشیم که قدرتهای خارجی با هویت یکسان با گروه تحت سلطه احتمالاً بیش از دوران فعلی به خود اجازه میدهند تا برای دفاع از آنان وارد کارزار شوند.
بههرروی مفهوم جنگ نیابتی که در بستر جنگ داخلی معنا پیدا میکند،مفهوم جدیدی نیست و از قدیمالایام وجود داشته است.
جنگ نیابتی چیست؟
هرگاه در یک کشور جنگ داخلی بین گروه یا گروههای مختلف(شامل دولت و غیر دولت)شکل بگیرد و یک عامل خارجی از یکی از طرفهای جنگ حمایت کند،جنگ نیابتی به وقوع پیوسته است.درواقع آن عامل خارجی وارد یک جنگ نیابتی شده است و یک یا چند بازیگر دولتی یا غیردولتی را در راستای منافع خود به روشهای گوناگون به کار گرفته است. (Borghard, 2014)
جنگ سوریه را میتوان یکی از بزرگترین،خونبارترین و پیچیدهترین جنگهای داخلی جهان دانست که قدرتهای جهانی و منطقهای را بر آن داشت تا با ورود به این کارزار منافع خود را دنبال کنند.قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای همچون آمریکا،ایران،روسیه،ناتو،رژیم صهیونیستی،ترکیه،عربستان سعودی و… وارد این مهلک شدند تا منافع خود را تأمین کنند.این فراتر از آن است که بسیاری از قدرتهای جهانی خود اساساً عامل بروز و شکلگیری این جنگ بودند.
در طول تاریخ نهتنها نمونههایی برای درگیر شدن دولتهای بزرگ در جنگهای نیابتی وجود دارد،بلکه مواردی نیز موجود است که حکومتها برای حمایت ازیکطرف در یک جنگ داخلی اقدام به تهاجم مستقیم به آن کشور یا کشور دیگر کردهاند تا امکان حمایت از متحدان در آن جنگ داخلی را پیدا کنند.بهطور مثال در دوران دوم فتوحات عثمانی،بعد از دسترسی این سلطنت به ساحل دریای سرخ در حجاز آنها اقدام به تصرف بخشی از سرزمینهای ساحلی آفریقا در حاشیه دریای سرخ نمودند تا بتوانند در جنگ داخلی حبشه دخالت کنند.
علل حمایت دولتها از نیروهای نیابتی
بهطورکلی باید به این نکته توجه داشت که حمایت یک دولت از نیروهای نیابتی و دخالت غیرمستقیم در جنگ داخلی یک کشور موجب افزایش احتمال حمایت دیگر دولتها از نیروهای نیابتی میشود.
همانطور که ذکر آن رفت مفهوم جنگ نیابتی در قرن بیستم دچار تحولاتی شد اما تأثیر اساسی بر میزان حمایت دولتها از نیروهای نیابتی توسط جنگ جهانی گذاشته شد.دولتها پس از ویرانیهای گسترده جنگ دوم جهانی درصحنه بینالملل محتاطتر شده و بجای درگیریهای مستقیم سعی بر استفاده بیشتر از عوامل نیابتی کردند.
تعداد جنگهای نیابتی پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد تا پایان آن آماری افزایشی داشته است و ابرقدرتها و دولتهای بزرگ همچون آمریکا،روسیه و چین حامیان آن بودهاند.اما پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی آمار جنگهای نیابتی رو به کاهش گذاشت چراکه نظام دوقطبی جهان تبدیل بهنظام تکقطبی شد و رقابت آمریکا و ناتو با شوروی پایان یافت و غرب توانست تسلط خود را بر دیگر کشورها با کمترین هزینه تحمیل کند.در این مقطع تعداد جنگهای نیابتی کاهش یافت و بیشتر دولتهای ضعیف درگیر جنگهای نیابتی میشدند.
اما بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق تعداد کشورهای شکننده جهان افزایش یافت و همین امر موجب شد تا خلأ قدرت به وجود آمده زمینهی افزایش جنگهای نیابتی را فراهم کند.حالا تعداد جنگهای نیابتی رو به افزایش است و بیشتر بر نقاط استراتژیک جهان متمرکزشده است.
منبع:مرکز Rand Arroyo
انگیزهها و نگرانیهای حمایت دولتها از جنگ نیابتی
عوامل متعددی در ایجاد انگیزه حمایت از نیروهای نیابتی در دولتها وجود دارد که در این میان چهار دلیل ملموستر وجود دارد که از بین آنان،دو دلیل محوریت داشته و محرک اصلی هستند.
انگیزه ژئوپلیتیک
شاید بتوان گفت اصلیترین دلیل پشتیبانی مالی،تسلیحاتی،کارشناسی و… یک دولت از نیروهای نیابتی انگیزه ژئوپلیتیک است.در این عرصه دولتها میکوشند تا با افزایش نفوذ خود در یک منطقه استراتژیک،مؤلفههای قدرت خود را تقویت کنند.نفوذ در یک کشور موجب میشود عرصه بروز و اعمال فشار دولت افزایش یابد که این امر به تقویت آن در برابر دولتهای رقیب یا دشمن منجر میشود.همچنین همانطور که گفته شد حمایت یک دولت از یکی از طرفهای جنگ داخلی موجب ورود دیگر دولتها به آن جنگ میشود.این موضوع دلیل دیگری برای حضور دولتها در جنگ داخلی دیگر کشورهاست.حکومتها برای حفظ توازن قوا و از دست ندادن نفوذ خود در دیگر کشورها اقدام به دخالت و ورود به درگیریهای داخلی آنها میکنند.
علاوه بر این دولتها،بخصوص دول مجاور کشوری که دچار جنگ داخلی است،همواره این هراس رادارند که درگیری داخلی یک کشور گسترش یابد و به نقاط دیگری همچون سرزمین خودشان سرایت کند و دامنگیر آنان نیز بشود.این نگرانی زمانی افزایش مییابد که یکی از طرفین جنگ از گروههای قومیتی یا مذهبی موجود در آن کشور باشد.در این زمان سیاستگذاران امنیتی در هراس از سرایت آن جنگ به سرزمین خودی،نسخه دخالت و سرکوب آن جنگ را صادر میکنند.
گاهی نیز ممکن است به علت پیمان دفاعی موجود بین دو دولت،وقتی یکی از طرفین درگیر جنگ داخلی میشود،دولت دوم در اجرای آن پیمان به حمایت از دولت درگیر بپردازد.در این دست موارد دولتها نگران کاهش اعتبار بینالمللی خود میباشند چراکه عدم پایبندی به پیمان امنیتی معهود موجب کاهش اعتماد به آن دولت میشود.
اما نگرانیهای امنیتی در این زمینه نیز بالاست.
دولتها نگراناند در صورت افزایش تنش،با دیگر دولتهای حاضر در جنگ وارد درگیری مستقیم شوند که هزینههای بالایی برای آنان در پی خواهد داشت.
یا این نگرانی نیز وجود دارد که دخالت در درگیری موجب حساسیت دیگر دولتها شود و آنان نیز وارد کارزار شوند.
بهطورکلی میتوان گفت اصلیترین دلیل ورود دولتها به نبرد نیابتی،انگیزههای ژئوپلیتیکی است.در ادامه خواهیم دید که همواره حتی کنشهای ایدئولوژیک نیز فدای منافع ژئوپلیتیک شدهاند. (Maoz, 2012)
انگیزه ایدئولوژیک
حمایت از افراد و نهادهای همعقیده،مقوله ایست به عمر تاریخ بشریت.انسانها همواره میل داشتهاند تا از همفکران خود حمایت کنند و آنرا نشانهی آزادگی و شرافت دانستهاند.جنگهای فرا نژادی مذهبی نشانهای دال بر این ادعا هستند.
پیوندهای سیاسی،مذهبی،قومی،نژادی،ایدئولوژیک و…موجب میشود که یک دولت غیر رئالیست وارد جنگهای نیابتی شود.
اما نکتهی قابلتوجه در این زمینه این است که حمایتهای با این انگیزه در بسیاری از موارد موجب حصول منافع ژئوپلیتیک،اقتصادی و…نیز میشود اما در اینجا صرفاً حمایت ایدئولوژیک مطلق مدنظر است. (Krauss, 1990)
انگیزه اقتصادی
همواره مهمترین عامل قوام هر دولت،وضعیت اقتصادی مطلوب آن بوده است.به همین منظور دولتها همواره به دنبال حفظ ثبات اقتصادی خود و ترقی آن میباشند.
اهمیت این امر باعث میشود که دولتها نهتنها دست به جنگ مستقیم با سایر کشورها بزنند،بلکه در جنگ داخلی دیگر دولتها نیز دخالت کنند.این کار باعث میشود آنان به منابع اقتصادی جدیدی دست یابند و یا یک کریدور مهم تجاری حیاتی برای اقتصاد خود را حفظ و یا امنیت آن را افزایش دهند.
وجه تاریکتر این زمینه نیز منافع افراد و لابیهای نزدیک به قدرت است.گاهی دخالت دولت در یک جنگ داخلی باعث ایجاد سودهای کلان برای الیگارشی میشود.
اما درزمینهٔ اقتصادی،دولتها نگرانیهایی از فرسایشی شدن جنگ،هدر رفت منابع توسط نیروهای موردحمایت و… دارند که موجب افزایش هزینههای اقتصادی میشود.این از عوامل بازدارنده حمایت دولتها از نیروهای نیابتی است. (Boutton, 2014)
در کنار این چهار عامل،عوامل دیگری هم وجود دارد اما همانطور که گفته شد این چهار عامل ملموستر و از میان آنان عامل انگیزه ژئوپلیتیک،اصلیترین دلیل پشتیبانی دولتها از نیروهای نیابتی است.
در طول یک قرن اخیر و پس از جنگ جهانی دوم،شوروی(و روسیه)و چین از ابرقدرتهای شرقیای بودهاند که سابقه حمایت از نیروها و جنگهای نیابتی را داشتهاند.با بررسی سابقه این دو کشور به نتایج قابلتأملی دست خواهیم یافت.
انگیزه متأثر از سیاست داخلی
گاهی حمایت کشورها از نیروهای نیابتی به دلیل هراس آن از فشار افکار عمومی است.بهطور مثال اگر دولتی برای منافع امپریالیستی خود بهطور مستقیم به کشوری دیگر حمله کند مورد فشار افکار عمومی خارجی و داخلی قرار میگیرد و مشروعیت آن خدشهدار میشود.
یا گاها یک قومیت یا مذهب خاصی در کشور وجود دارد که انتظار دارد دولت از همکیشانش در کشوری دیگر حمایت کند.
فرار از نظارت عمومی مالی،حقوق بشری و… نیز دلیل خوبی برای وارد نشدن مستقیم به جنگهای و ورود نیابتی به آن است.
اما در مقابل فشار گروههای حقوق بشری و ضد جنگ نیز میتواند مانعی بر دخالت دولت در یک جنگ نیابتی شود. (Regan, 1998)
شوروی/روسیه و جنگهای نیابتی
شوروی از دهه ۱۹۲۰ کاربر روی نیروهای نیابتی و توسعه انقلاب کمونیستی را آغاز کرد.لنین و همراهانش بهخوبی میدانستند که اگر محدود دو شوروی بمانند،توسط امپریالیسم جهانی بلعیده خواهند شد.تجربه جنگ داخلی روسیه و حمایت بسیاری از کشورهای جهان از ارتش سفید در مقابل ارتش سرخ مؤید این مطلب بود.
نقص کلی شوروی/روسیه در جنگ نیابتی این بوده که آنان در کوتاهمدت عملکرد مطلوبی داشتهاند اما در بلندمدت با اشتباهات استراتژیک خود دستاوردهای خود را از بین بردهاند که دلیل بر این مدعا عملکرد شوروی در جنگ داخلی چین و اسپانیا است.
سران انقلاب بلشویکی در روسیه در دهه اول انقلاب تصمیم گرفتند تا انقلاب خود را به تمام جهان صادر کنند.ازاینرو آنان اقدام به تأسیس سازمان کمینترن کردند که نقش پررنگی در آموزش افسران جوان کمونیست در جهان داشت.در کنار این سازمان،سازمانهای جاسوسی و … نیز وجود داشتند که وظیفه آنان حمایت از مبارزان کمونیست در سراسر جهان بود اما این سازمانها و اختلافات مقاماتشان همواره یکی از عوامل شکست بلندمدت شورویها بوده است.
بعد مرگ لنین و پس از روی کار آمدن استالین،سیاستهای وی مانع بزرگی در حمایت شوروی از نیروهای نیابتی بود.وی قصد داشت توان اقتصادی شوروی را تقویت بخشد فلذا خود را از حمایت نکردن از رفقای کمونیست خود سرزنش نمیکرد.
اما پس از مرگ استالین حمایت شوروی از نیروهای نیابتی افزایش یافت و در زمان خروشچف به نهایت خود رسید که نمود آن حضور فعال شوروی در جنگ داخلی چین و حمایت از فیدل کاسترو است.
در دوران پسا شوروی و در زمان حکومت یلتسین،روسیه تمرکز خود را بر جمهوریهای سابق خود گذاشت چراکه درگیر بحرانهای شدیدی بود و نمیتوانست پا را فراتر بگذارد.روسها در این برهه در گرجستان حضور فعالی داشته و در تاجیکستان در مقابل اسلامگرایان افراطی صفآرایی کردند.
رفتار روسیه پس از انقلابهای رنگی گرجستان و اوکراین تهاجمیتر شد.پوتین به خود اجازه داد تا با خشونت بیشتری با همسایگانی که میخواهند پای غرب را به مرزهای روسیه باز کنند برخورد کند.نمونه این رفتار تهاجمی به سال ۲۰۱۴ و وقایع اوکراین در دنیای برمیگردد (شاید بتوان ریشه جنگ فعلی اوکراین را در سیاستهای جنگ نیابتی روسیه پس از فروپاشی شوروی جستجو کرد).
با اطمینان میتوان گفت که شوروی و روسیه همواره تلاش داشتهاند تا حمایت ایدئولوژیک آنان از متحدان موجب برانگیخته شدن حساسیت دیگر طرفها نشود.با تمام تفاوتهای موجود مابین شوروی و روسیه و مقاطع زمانی مختلف این دو،میتوان گفت در تمام دوران حاکمیت این دو کشور هدف آنان از حمایت از نیروهای نیابتی ژئوپلیتیک بوده است نه ایدئولوژیک.انگیزههای ایدئولوژیک محرک بسیار خوبی برای حمایت از نیروهای نیابتی بوده(بخصوص در زمان شوروی)اما کمتر دلیل اصلی بوده است.
اتخاذ مواضع متناقض و ناهماهنگی میان نهادهای مختلف روسیه و عملکرد کوتاهمدت و غیر راهبردی نقش مهمی در عدم موفقیت این کشور در جنگهای نیابتی در بلندمدت داشته است.
شوروی در اکثر مواقع بهصورت واکنشی وارد جنگهای نیابتی شده است نه تهاجمی.
چین و جنگهای نیابتی
حزب جمهوری خلق چین حمایتهای خود از نیروهای نیابتی را از پیش از پیروزی در جنگ داخلی چین آغاز کرده بود.آنان از شورشهای کمونیستی،در دورانی که خود هنوز به پیروزی کامل دست نیافته بودند حمایت میکردند.بعد آن نیز حزب کمونیست چین از شورشهای مائوئیستی و کمونیستی جهان در سراسر جهان حمایت کرد اما اکثراً بر شرق آسیا و در مقطعی بر آفریقا تمرکز داشت.
چینیها در دهه ۱۹۵۰ برای مدتی از حمایتهای خود از نیروهای نیابتی کاستند اما با افزایش تنشهای پکن با مسکو و دهلی،بار دیگر بر این حمایتها افزوده شد.در این دوره چین تمرکز بیشتری بر آفریقا کرد.آنها در سال ۱۹۶۴ در غنا و ۱۹۶۹ در تانزانیا اردوگاههایی را ایجاد کردند تا نیروهای موردحمایت خود در آفریقا را آموزش دهند.
اما در همهی این مدت چین نیز بهوضوح نشان داد که آنها نیز هدف اصلی خود را منافع ملی و ژئوپلیتیک خود قرار دادهاند.نمونه بارز آن حمایت نکردن از کمونیستهای برمهای است که چین از هراس فراهم شدن زمینه ورود نظامیان غربی به مرزهایش توسط دولت برمه،از آنان حمایت نکرد.
درنهایت نیز پس از مرگ مائو و قدرت گرفتن تفکرات دنگ شیائوپینگ در حزب کمونیست چین در دهه۱۹۷۰،چین سیاست خود را بر اساس رشد اقتصادی و توسعهگرایی بنا نهاد و تلاش کرد که اولاً منابع محدود خود را برای توسعه اقتصادی خود بکار گیرد،دوما با کاهش تنش ناشی از حمایت از نیروهای نیابتی اقدام به جذب سرمایه خارجی و غربی کند.
هرچند حمایت چین از نیروهای نیابتی موجب دوام حکومت خود چین بود اما آنان تصمیم گرفتند که حمایت از نیروهای نیابتی را کنار گذاشته و بجای ایدئولوژی گرایی،توسعهگرا باشند.
نتیجه
کاملاً واضح به نظر میرسد که دلیل اصلی حمایت هر کشور از نیروهای نیابتی منافع ملی و ژئوپلیتیک آن است.بعضی کشورها مانند شوروی از اساس سعی میکنند تا با حساس نکردن دشمنان و رقبا حمایت ایدئولوژیکی از نیروهای نیابتی را برجسته نکنند و بعضی دیگر از کشورها مانند چین نیز درنهایت مجبور میشوند برای رشد اقتصادی خود دست از اینچنین اقدامات بردارند.درنهایت شاید این گزاره صحیح باشد ولی به نظر میتواند کاملتر و دقیقتر بیان شود.هر کشوری که میخواهد ایدئولوژی و تفکر خود (که گمان میکند صحیح و راه نجات بشر است)را به جهان صادر کند اما پیش از نجات دنیا وظیفهای مهمتر دارد:حفظ مادرشهر ایدئولوژی!آنان بهخوبی میدانند که اگر میخواهند تفکر خود را به جهان صادر کنند ابتدائا باید مرکز این تفکر را از سقوط نجات دهند.
البته این نکته قابلتأمل است که در مواردی مانند چین،این کشور اساساً تفکر خود را کنار میگذارد و یا آن را پنهان میکند.هنر سیاست ورزی اینجاست که چطور با حفظ مرکز،مرز هارا گسترش دهیم.
Borghard, E. (2014). “Friends with Benefits? Power and Influence in Proxy Warfare. New York: Columbia University.
Boutton, A. (2014). “U.S.Foreign Aid, Interstate Rivalry, and Incentives for Counterterrorism Cooperation. Journal of Peace Research.
Krauss, C. (1990). Senate Votes to Cut Salvador Aid in a Major Policy Defeat for. New York Times.
Maoz, S.-A. a. (2012). Rethinking.
Regan, P. M. (1998). Choosing to Intervene: Outside Interventions in Internal Conflicts. Journal of Politics.
https://www.google.com/amp/s/amp.theguardian.com/world/2016/may/11/the-cultural-revolution-50-years-on-all-you-need-to-know-about-chinas-political-convulsion
https://www.britannica.com/place/Soviet-Union/The-Communist-International
https://www.google.com/amp/s/www.farsnews.ir/amp/14011124001259
بسیار عالی وجامع،👍👍