بسیاری از گروههای بنیادگرای اسلامی با یکدیگر تفاوتهایی دارند. گرچه این گروهها برخی اشتراکات ایدئولوژیک هم داشته باشند اما در بسیاری از رویکردها و جبه بندی های سیاسی و غیریت سازی تفاوت های عدیده ای دارند تا آنجا که بر سر این اختلافات با یکدیگر وارد جنگ نظامی می شوند. در این یادداشت به تفاوتها و اختلافات گروه القاعده با داعش میپردازیم. تفاوتهایی که در عرصه نظر باقی نماندهاند و وارد میدان عمل شدهاند. همین تفاوتها است که منجر به درگیری بین این دو گروه تکفیری میشود.
احتمالا افرادی را دیدهاید که در نگاهشان هیچ تفاوتی بین گروههای بنیادگرا قائل نیستد. گاها این گونه سخنان که تمام بنیادگراها و گروههایشان را عین هم میدانند، از زبان مسئولین و حتی کارشناسان این حوزه هم شنیده میشود. برای مثال میتوانیم به سخنان امر الله صالح معاون اول اشرف غنی[1] اشاره کنیم. وی در این باره گفته بود: تفاوت داعش، القاعده و طالبان مثل تفاوت کوکا و پپسی است! (ایسنا, 1400) مسئله ما در این نگاشت این است که درست یا غلط بودن این نوع نگاهها را بررسی کنیم. آیا واقعا تفاوتهای گروههای بنیادگرا این قدر ناچیز است؟ یا اینکه تفاوتهایی اساسی و تعیینکننده دارند؟
مهمترین اختلافات القاعده و داعش
القاعده و داعش تفاوتهایی دارند که ناشی از تفاوت ساختاری آنها و صد البته ناشی از تفاوت افکار و آراء رهبران آنهاست. از آنجا که گروههای بنیادگرا اغلب حول محور شخصی کاریزماتیک شکل میگیرند، افکار و آراء این رهبران در ساختار و شکل دهی افکار و عقاید نیروها بسیار موثر است. در اینجا تفاوتهای این دو گروه را ذکر کرده و با بیان مثالها و مصادیق عمق تفاوت را مشخص خواهیم کرد.
تفاوتهای القاعده با داعش را این طور میتوان برشمرد:
- تفاوت در نحوه جذب و گزینش: القاعده برای جذب و پذیرش اعضاء خود، برنامه گزینش ریشه داری دارد و بعد از جذب فرد به سازمان، برای وی دورههای دینی و عقیدتی برگزار میکند. در بیعت کردن با رهبری القاعده نیز فرد تصمیم نهایی را در آخر و پس از ندیشیدن و مشورت با افراد سرشناس القاعده اتخاذ می کند. اما داعش فقط یک شرط برای پذیرش وجود دارد و آن هم بیعت با رهبر این سازمان است. (العربية, 2015) گرچه در دوران قدرت گرفتن دولت داعش در عراق و سوریه افراد مهاجر به دولت خلافت طی سه هفته آموزش دینی “الشرعیة” و 45 روز آموزش نظامی در پادگان ها داشتند اما این موارد پس از بیعت کردن بود و در حال حاضر نیز این دوره ها برگزار نمی شوند. این شرایط تاثیرات زیادی بر گروهها دارند. این مسئله گاها برای ساختار تشکیلاتی داعش دردسرساز هم بوده است. یعنی انجام نشدن جذب به روش صحیح، باعث شده افرادی در ردههای پایین گاها برخلاف دستورات راس سازمان عمل کنند. (مک کنتس, 1395)
- تفاوت در استفاده از اینترنت: استفاده از اینترنت در القاعده بسیار محدود است. در حالی که داعش استفاده زیادی از اینترنت برای امور مختلف دارد. (العربية, 2015) نیروهای القاعده اغلب توسط پیک های مورد اعتماد، پیام های خود را به سرشبکه های خودشان در سراسر جهان منتقل می کنند اما دولت داعش انقلابی در رویکرد استفاده از اینترنت و فضای مجازی در میان گروه های سلفی تکفیری ایجاد کرد. آنها از تبلیغات تا جذب و پروپاگاندا و نبرد روایت ها از اینترنت ماهرانه بهره جستند.
- تفاوت در راهبردهای تبلیغاتی: تفاوت رویکردهای این دو گروه در فضای تبلیغاتی و پروپاگاندا به وضوح مشخص است. در حالی که القاعده در فیلمهای سخنرانی و تبلیغاتی و دعوت به جهاد مطالبی فاضل مآبانه ارائه میکرد، داعش در فیلمهای تبلیغاتیش سعی میکرد پروپاگاندایی عظیم را با استفاده از خشونت افراطی سازمان دهد. (مک کنتس, 1395) در رابطه با موضع این دو گروه در مقابل مسائلی چون خشونت در تبلیغات و جذب کردن یا نکردن دیگر مسلمانان در ادامه به تفصیل صحبت شده است.
- تفاوت در موضع گیری نسبت به دیگر مسلمانان و علی الخصوص شیعیان: داعش حقد و کینه خود علیه شیعیان را در راس اهداف به اصطلاح جهادی خود گذاشته بود. این در حالی است که ایمن الظواهری، رهبر القاعده اطلاعیهای صادر کرده بود که در آن از شمولیت اسلام و فرقههای آن سخن میگفت. تا آنجا که الظواهری اقدامات خشونتبار داعشیها علیه شیعیان را اقدامی انحرافی و ناشی از گم کردن دشمن دانست. (ایرانی, 1393) داعش با تعصب شدید خود، دیگر فرق اسلامی را مورد حمله قرار میداد. آنها در غیریت سازی فوق العاده عمل می کردند. هیچ حزب، گروه، جریان فکری، دین و مذهبی را غیر از دولت اسلامی عراق و شام به رسمیت نمی شناختند. حتی اهل سنت نیز تا وقتی که به داعش نمی پیوستند، جزو دشمنان داعش به حساب می آمدند. این در حالی است که القاعده خود را به داشتن رابطه متقابل و دوستانه با تمام گروههای اسلامی و جهادی، علما و پژوهشگران اسلامی و کل بدنه مسلمانان متعهد میداند. (صالحی & مرادی نیاز, 1395, ص. 106) این تفاوت دیگاهها و رویکردها مختص الظواهری و ابوبکر البغدادی نیست. بلکه میتوان گفت این تفاوت دیدگاهها در راس هر دو سازمان از دیرباز وجود داشته است. شاهد مثال ما دیدار ابومصعب الزرقاوی با بن لادن است. دیدار این دو نفر در سال 1999 در افغانستان به ایجاد اصطحکاک و بیاعتمادی بین رهبری القاعده و کسی که سه سال بعد دولت اسلامی عراق[2] را زمامداری می کرد منجر شد. علت این اصطحکاک و بیاعتمادی هم دیدگاه افراطی الزرقاوی در خصوص تکفیر سایر گروه های اسلامی و به طبع آن کشتار “هر کس غیر از ما” بود. (Zelin, 2014, p. 1) میتوان دو عقیده بارز را برای ابومصعب الزرقاوی برشمرد. اول مخالفت با تشیع و عصمت معصومین علیهم السلام. دوم اینکه به عقیده او ایران (یک دولت شیعه مدرن) با غرب برای فشار بر اهل سنت همدست است. (مک کنتس, 1395) وی نفرت زیادی از شیعیان داشت. الزرقاوی نه تنها شیعیان را خائن میپنداشت، بلکه معتقد بود شیعیان نوکران دجالاند! (مک کنتس, 1395)
علت تفاوت رویکرد القاعده را میتوان این طور ارزیابی کرد. آنها معتقد بودند برای اخراج آمریکاییها از منطقه به حمایت همه مسلمانان نیاز دارند؛ پس نباید بیخود و بیجهت برای خودشان دشمن بتراشند. (مک کنتس, 1395) این عقیده مختص بن لادن نبود. بلکه دیگر رهبران القاعده مثل الظواهری و عطیه هم برای جلب نظر دیگر مسلمانان، بسیاری از رفتارهای الزرقاوی را قبول نداشتند. رفتارهایی مثل کشتن عامه شیعیان و سربریدن اسراء. (مک کنتس, 1395) - تفاوت رفتار در مقابل آمریکا: بن لادن و ایمن الظواهری با وجود محتاط بودن در مقابل حملات به شیعیان، برای حمله به آمریکاییها و غربیها جسور بودند.؛ (مک کنتس, 1395) درست برعکس داعش.
کارشناسان آمریکایی هم بر اساس مدارک کشف شده از محل سکونت بن لادن پس از مرگ وی، میگویند بن لادن به لزوم تمرکز بر حمله به آمریکاییها تاکید میکرده است. (بیبیسی, 1391) این تاکید بن لادن در برخوردش با دیگر گروههای تروریستی و شاخههای القاعده هم مشهود است. برای مثال بن لادن در نامه شدید الحنی که به القاعده شبه جزیره عربستان نوشته است، از آنها خواسته به جای دولت و نیروهای امنیتی، حملات خود را متوجه آمریکا کنند. (بیبیسی, 1391) علت تمرکز القاعده بر نیروهای آمریکایی را میتوان در هدف تشکیل این گروه جستجو کرد. آنجا که قاعدة الجهاد با هدف جهاد علیه دشمن صلیبی شکل گرفت. (ایرانی, 1393) بعد از خروج شوروی از افغانستان، دشمنان خدا در نظر القاعده، آمریکا و رهبران عرب متحد آمریکا و اسرائیل بودند. (دویچه وله, 2021)
اما ابومصعب الزرقاوی که ایدئولوژی داعش برگرفته از آراء اوست (صالحی & مرادی نیاز, 1395, ص. 96) دقیقا برعکس سران القاعده عمل کرد. الزرقاوی و پس از آن ابوعمر البغدادی که ادامه دهنده راه الزرقاوی برای تشکیل دولت اسلامی عراق بود، در اولویت دهی به دشمنان خود از الگوی دشمن قریب و دشمن بعید استفاده می کردند. ابوبکرالبغدادی در دوران پیشرفت داعش و گروه پراکنده داعش در حال حاضر نیز از همین استراتژی پیروی می کنند. این استراتژی شیعیان و ایران را دشمن قریب و اصلی داعش معرفی می کند. آنها معتقدند که برای گسترش اسلام در سرتاسر جهان ابتدا باید اسلام را از درون تصفیه کنند؛ شیعیان را که در بیان آنها رافضی و مرتد هستند سر ببرند و سپس به مبارزه با دشمن بعید یا همان کفار بروند. الزرقاوی نیز اولویت جهاد در عراق را ابتدا علیه شیعیان و حامیان ایران، و سپس علیه نیروهای اشغالگر غربی اعلام کرده بود. (ایرانی, 1393) استراتژی نظامی داعش این بود که حمله به نظامیان اشغالگر آمریکایی در عراق اتلاف وقت است؛ زیرا آنها خودشان در حال ترک عراق هستند. پس باید مگسک سلاح خود را باید به سمت نظامیان و پلیس عراق بگیرند. (مک کنتس, 1395) - تفاوت در استفاده از خشونت: القاعده و داعش نه تنها در استفاده از خشونت عملکردی متفاوت داشتهاند، بلکه در مقام تئوری هم نظرشان در مورد حد استفاده از خشونت بسیار متفاوت است. همین تفاوت نظریات در مورد حد استفاد از خشونت، کار را به اختلافات کلیتر و تا حد سرزنش یکدیگر هم رسانده است. در همین راستا سران القاعده بر سر استفاده بیش از اندازه خشونت توسط ابومصعب الزرقاوی با وی اختلاف نظر داشتند. (صالحی & مرادی نیاز, 1395, ص. 87) نکته شایان ذکر این است که گاهی شاخههای القاعده در سراسر جهان برخلاف میل مرکزیت تشکیلات دست به خشونت افراطی میزدهاند. مثل خشونت شاخههای این سازمان در یمن و برخی از نقاط آفریقا. اما در این موارد رهبریت سازمان سعی در کنترل آنها داشته است که گاها ناموفق بودهاند. برای مثال رفتارهای الشباب الجزیرة در آفریقا بن لادن را میآزرده است. علت هم این بوده که به عقیده بن لادن رفتارهای الشباب مخالف چیزی بوده است که برای تشکیل دولت و خلافت لازم است. (مک کنتس, 1395)
همان طور که گفته شد این اختلاف نظرها گاها به سرزنش یکدیگر هم منجر میشد. در همین راستا آدم یحیی غدن[3] طی نامهای به سران القاعده، خشونتها و رفتارهای افراطی داعش را سرزنش میکند و از رهبران القاعده میخواهد رابطه تشکیلاتیشان با داعش را قطع کنند. (غدن) مثال دیگری از این سرزنشها توسط ابوعزام آمریکایی، یکی فرماندهان القاعده صورت گرفته است. ابوعزام[4] قتل «آلن هنینگ»، امدادگر بریتانیایی توسط داعش را محکوم کرده و جنایات داعش را مخالف اسلام دانست. (العربية, 2015) وی همچنین گفته است جهاد فقط یک بازی ویدئویی نیست، بلکه قتل عوابقی در دنیا و آخرت دارد. او در ادامه جنایات داعش علیه گروه تروریستی جبهةالنصرة را هم محکوم کرد. (العربية, 2015)
به خوبی میدانیم که این سرزنشها یک طرفه نبوده است. یعنی داعش هم القاعده را برای روشش در استفاده از خشونت سرزنش میکرد. در همین راستا، داعش گروههای جهادی دیگر به ویژه القاعده را نکوهش کرده است. فعالان رسانه ای دولت داعش و هیات تحریریه آن به کرات مقالاتی در نشریه دابق – نشریه رسمی دولت داعش به زبان انگلیسی- می نوشتند. داعش از آن کسانی که برای خشونت حد و مرز قائلاند به شدت انتقاد میکند. آنها برای این عقیده خود دو استدلال هم دارد. اول اینکه عدم توجه به خشونت، مجاهدین را در رسیدن به آرمانهای خود دلسرد میکند. دوم هم اینکه عدم توجه به زور و خشونت، ایجاد خلافت اسلامی را بسیار بعید میسازد. (صالحی & مرادی نیاز, 1395, ص. 106) یعنی میتوان نتیجه گرفت داعش از خشونت نه تنها برای پیشبرد اهداف نظامی خود استفاده میکند بلکه از خشونت به عنوان ابزاری تبلیغاتی هم بهره میبرد. آن هم تبلیغاتی دو سویه. خشونت داعش برای دشمنانش ترس و وحشت به ارمغان میآورد. اما همین خشونت باعث جذب افراطیون خشونتطلب هم میشود. - تفاوت در دیدگاه نسبت به دولت و روش رسیدن به قدرت: رهبر القاعده اسامه بن لادن، و معاونش ایمن الظواهری، حمایت عامه مسلمانان را قبل از اعلام خلافت الزامی میدانستند. این در حالی بود که داعش فارغ از اینکه توده مردم چه فکری میکنند و چه میخواهند، تلاش میکرد خلافت خود را تشکیل داده و تحمیل کند. (مک کنتس, 1395) این اختلاف عقیدتی از بدو تشکیل هسته هر دو گروه وجود داشت.
نتیجه این اختلاف دیدگاه در عرصه عمل به خوبی دیده میشد. مثلا در قضایای سوریه، الظواهری و ابوخالد السوری در مورد نحوه هدایت یک قیام متفق القول بودند که جذب قلوب مردم برای به ثمر نشستن قیام لازم است. (مک کنتس, 1395) به همین خاطر جبهةالنصرة سعی داشت با راهبرد جلب قلوب، مردم را به سمت یک انقلاب همگانی ببرد. این در حالی بود که داعش با پروپاگاندایی سرشار از وحشت و خشونت کار خود را پیش میبرد. (مک کنتس, 1395) این اختلاف نظرهایی که منجر به تفاوت عملکرد میشد ریشه در تفکرات رهبران و تئوریسینهای هر دو گروه داشت. اختلاف عقیده رهبران را بیان کردیم. برای بیان اختلاف عقیده تئورسینهای این دو گروه هم به بیان تفاوت دیدگاههای ابوبکر الناجی با ابوخالد السوری اکتفا میکنیم. عقیده الناجی بر این بود که باید سرزمینی را به زور تصرف کرد. او بر دفاع وحشیانه از سرزمینهای فتحشده تاکید میکرد. حال آنکه السوری مروج انقلابی عمومی بود. (مک کنتس, 1395)
در مجموع ، برخلاف داعش، القاعده در کوتاه مدت دنبال تشکیل خلافت نبوده، بلکه منتظر فراهم شدن اسباب و شرایط تحقق این امر بوده است. (صالحی & مرادی نیاز, 1395, ص. 105) یعنی بن لادن شاخه های القاعده را از تشکیل حکومت قبل از بدست آوردن حمایت عامه مردم منع میکرد. اما وقتی زیرشاخههای القاعده برای تشکیل دولت اصرار میکردند، بن لادن دو نصیحت به آنها میکرد. اول اینکه توجه بالایی به تامین رفاه مردم داشته باشند. دوم هم اینکه مجازاتهای اسلامی و حدود را با ملایمت بیشتری اجرا کنند. (مک کنتس, 1395) البته ناگفته نماند که داعش هم در دورانی که قدرت زیادی داشت به رفاه مردم اهمیت میداد. اما داعش همیشه به بهانه اجرای حدود، مخالفان خود را وحشیانه سرکوب میکرد. نکتهای که در مورد القاعده باید ذکر کنیم این است که به نظر می رسد بن لادن و القاعده، رفاه مردم و بهبود وضع آنها را صرفا یک تاکتیک سیاسی و روانی نمیدانستهاند. بلکه این امر را به عنوان تکلیفی شرعی در نظر داشتهاند. شاهد مثال ما نامه بن لادن به مسئول دفترش است که در آن، بهبود وضعیت مردم را از اهداف شریعت و بسیار مهم دانسته است. (بن لادن, 1432) توصیه به اتحاد مسلمانان توسط سران القاعده مختص بن لادن نبوده است و دیگر رهبران این سازمان هم این هدف را پیگیری میکردهاند. برای مثال در سال 2013 ایمن الظواهری که آن زمان سرکرده القاعده بود، به جهادی ها توصیه کرد هم و غمشان را صرف اتحاد جهان اسلام کنند. پس از آن است که میتوانند خلافتی مبتنی بر سنت نبوی تاسیس کنند. (مک کنتس, 1395)
این اختلاف عقیدهها گاها به چالشهایی بین القاعده و داعش منجر میشد. مثلا عطیه عبدالرحمن (از رهبران القاعده و رئیس دفتر بن لادن) در نامهای به ابومصعب الزرقاوی صریحا او را نصیحت میکند که برای تشکیل خلافت نیاز به حمایت عامه مسلمانان دارند. پس باید کشتار مردم، سربریدنها و جنگیدن با شیعیان و برخی از اهل سنت را متوقف کند. (عبد الرحمن, 1426) عطیه به ابومصعب نصیحت دیگری هم میکند. به وی میگوید اصرار به دیگر گروهها برای پیوستن به گروه خودش را متوقف کند. (عبد الرحمن, 1426)
بعد از کشتن شدن ابومصعب و گذشت زمان، رهبری القاعده به دست ابوبکرالبغدادی رسید. در سال 2013 ابوبکر البغدادی اعلام تمایل به ادغام النصرة با داعش کرد. این موضوع با مخالفت رهبران النصرة (شاخه القاعده در شام) و رهبر القاعدة مواجه شد. این مطلب باعث درگیریهایی بین داعش و النصرة شد. (Katzman, Blanchard, Humud, Margesson, & Weed, 2015, p. 2) در نگاهی کلیتر میتوان گفت درگیریهای رسمی بین داعش و النصرة از زمانی آغاز شد که ایمن الظواهری، رهبر القاعده فرمان داد داعش به عراق بازگردد و امور سوریه را به رهبری جبهةالنصرة یعنی ابی محمد الجولانی واگذار کند. (ایرانی, 1393)
پس میبینیم که نگاه القاعده و داعش به شیوه صحیح کسب قدرت و روش تعامل با مردم بسیار متفاوت است. این تفاوت نه تنها در عرصه نظری است، بلکه تفاوت عملکردها به خوبی قابل مشاهده است. تا آنجا که تفاوت دیدگاهها منجر به اصطحکاک بین القاعده و داعش میشده است. این اختلافات در نهایت به درگیری بین این دو گروه منجر شده است.
جمع بندی
همان طور که دیدیم تفاوتهای جدی میان دو گروه القاعده و داعش وجود دارد. این دو گروه در زمینههای مختلف با هم اختلاف دارند. از نحوه جذب، استفاده از اینترنت و راهبرهای تبلیغاتی گرفته تا شیوه تعامل با شیعیان، روش مبارزه با آمریکا و نگاهشان به دولت و روش صحیح به دست آوردن قدرت. همه این تفاوتها را با ذکر مثال و مصداق بیان کردیم تا بفهیمیم تفاوتهای جدی میان این دو وجود دارد. تفاوتهایی که در عرصه فکر و نظریه رهبران باقی نمانده و در میدان عمل قابل مشاهده هستند. رویکردهای اتخاذ شده از سوی رهبران بیش از اینکه یک مانیفست تئوریک باشد، مدیریت تصویر آن گروه و جریان را به عهده دارد. چنانچه این مانیفست در گرو جریان های پراگماتیست همچون القاعده و داعش و سایر گروه های سلفی تکفیری باشد، رفتارهای متفاوتی از آنها سر میزند. گاهی این رفتارها به مدد رسانه تشدید می شود و گاهی اهمیت مسئله پرداخت به اجتماع، این رفتارها را تعدیل می کند. اختلاف داعش و القاعده در زمینه های مذکور نیز موجب ایجاد نگرش های متفاوتی در میان ذینفعان و هواداران این دو گروه شد. رفتارهایی که ممکن است در آینده به نقطه همگرایی نزدیک یا به قله تقابل نظامی برسد.
--- Katzman, K., Blanchard, C. m., Humud, C. e., Margesson, R., & Weed, M. C. (2015, February). The “Islamic State” Crisis and U.S. Policy. Congressional Research Service.
--- Zelin, A. Z. (2014). The War between ISIS and al-Qaeda for Supremacy of the Global Jihadist Movement. Washington Institute for Near East Policy.
--- العربية. (2015, يونيو 30).
--- العربية. (2015, اغسطس 17). Retrieved from https://www.alarabiya.net/arab-and-world/2015/08/17/4-فروق-بين-داعش-
و-القاعدة
ایرانی, م. (1393). داعش و القاعده. --- 103.
--- ایسنا. (1400, شهریور 2). Retrieved from https://www.isna.ir/news/1400060201095/
--- بن لادن, ا. (1432). رسالة بن لادن. Retrieved from https://www.jihadica.com/wp-content/uploads/2012/05/SOCOM-2012-0000010-Orig.pdf
--- بیبیسی. (1391, اردیبهشت 14). Retrieved from https://www.bbc.com/persian/world/2012/05/120503_an_osama_binladen_us
--- دویچه وله. (2021, 8 20). Retrieved from https://p.dw.com/p/3zCmi
--- صالحی, س., & مرادی نیاز, ف. (1395). بنیادگرایی اسلامی داعش - القاعده: تمایزهای ساختاری و ایدپولوژیک. دوفصلنامه علمی - پژوهشی جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام.
--- عبد الرحمن, ع. (1426). رسالة عطية للزرقاوي. Retrieved from https://ctc.usma.edu/harmony-program/atiyahs-letter-to-zarqawi-original-language-2/
--- غدن, آ. (n.d.). رسالة آدم يحيی غدن. Retrieved from https://ctc.usma.edu/wp-content/uploads/2013/10/Letter-from-Adam-Gadahn-Original.pdf
---محبعلی, ق. (1393). از القاعده تا داعش؛ بازخوانی یک دهه تحول در بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه. ماهنامه سیاسی فرهنگی سخن ما. Retrieved from khabaronline.ir/news/387921
--- مک کنتس, و. (1395). رستاخیز داعش. تهران: اسم.
[1] محمداشرف غنی احمدزی (زاده ۲۹ ثور ۱۳۲۸) سیاستمدار و اقتصاددان افغانستانی و رئیسجمهور پیشین افغانستان است. وی در آستانه پیشروی طالبان، از افغانستان فرار کرد.
[2] الدولة الإسلامیة في العراق
[3] آدم یحیی غدن، مشاور متولد کالیفرنیای اسامه بن لادن و از مورد اعتمادترین افراد برای بن لادن بود.
[4] از اعضای بلندپایه القاعده و نفر دوم تشکیلات القاعده در عراق بود.