مقدمه
نگرانی های امنیتی جمهوری های قفقاز به اندازه کافی با کشورهای همسایه مرتبط است که بتوان آنها را همراه با قفقاز شمالی به عنوان منطقه ای منحصربفرد درنظر گرفت که توان تشکیل یک مجموعه امنیتی را دارند. همچنین روابط امنیتی، رقابت ها، علایق و الگوهای دوستی-دشمنی آنها به اندازه ای وابسته و قابل توجه هستند که از دیگر مجموعه های امنیتی متمایز شوند. همچنین این منطقه که انواع بحران های هویتی و قومی را تجربه کرده است، همچنان از آن تنازعات تاریخی تاثیر میپذیرد. پانترکیسم به عنوان یک ایدئولوژی الحاقگرایانه که از قرن19 ظهور کرد، یکی از دلایل افزایش الهتاب امنیتی در منطقه است که فهم سیر تاریخی آن و تبارشناسی جنبش میتواند در تحلیلها موثر واقع شود.
وحدت هویتی و امنیتی در قفقاز
در دوران باستان، قفقاز سدی بین استپهای اوراسیا و تمدنهای بین النهرین ایجاد کرده بود. برای هزاران سال، این منطقه یا یک منطقه حائل بین امپراتوریهای رقیب یا بخشی جدایی ناپذیر از آنها را تشکیل می داد. تمایز بین قفقاز شمالی و ماوراء قفقاز و خود اصطلاح “ماورا قفقاز” محصول قرن ها حکومت روسیه در این منطقه است که بخش زیادی از بحران های کنونی این منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
هر دو منطقه قفقاز و قفقاز شمالی را می توان بخشی از یک مجموعه امنیتی بزرگتر دانست که شامل گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و بخشی از روسیه است. قفقاز شمالی همچنان نقش تعیین کننده ای در آینده قفقاز و مجموعه امنیتی قفقاز ایفا می کند. بقای کشورهای مستقل در قفقاز بدون حداقل ثبات سیاسی در قفقاز شمالی قابل تصور نیست. به عنوان مثال، کنفدراسیون مردم قفقاز در سال 1989 در سوخومی در مخالفت با گرجستان ایجاد شد. رهبران ناسیونالیست آبخازیا، که در آن زمان بیشترین فعالیت را در متحد ساختن تمام نیروهای سیاسی قفقاز شمالی داشتند، در اختلافات خود با تفلیس به دنبال حمایت بودند و کمک کنفدراسیون در شکست نظامی دولت گرجستان در آبخازیا تعیین کننده بود. مداخله روسیه علیه تجزیه چچن نیز پیامدهای گسترده ای برای آینده سیاسی همه کشورهای قفقاز داشت.(2)
قفقاز شمالی بخشی جدایی ناپذیر از فدراسیون روسیه است. روسیه کشورهای تازه مستقل قفقاز را متعلق به خارج از خود می داند، اگرچه باید اضافه کرد که مفهوم سیاست خارجی در خارج به این معنا نیست که روسیه از ویژگی منطقه قفقاز به عنوان یک منطقه امنیتی به خودی خود چشم پوشی می کند بلکه ادعای اصلی روسیه این است که از منافع خاصی برای دفاع در این بخش از جناح جنوبی خود برخوردار است، اما نتوانست در بین سازمانهای بین المللی و دولتهای غربی درباره دیدگاه خود طرفداری بدست آورد و همچنان با سیاست تک سویه خود پیش میرود.(1)
همچنین قابل ذکر است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، محافل سیاسی منطقه درباره احتمال ظهور یک منطقه جدید نظریهپردازی میکردند که شامل پاکستان، افغانستان، ایران، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان،تاجیکستان، قرقیزستان، آذربایجان، ارمنستان و ترکیه خواهد بود اما پس از زمانی مشخص شد که منطقه قفقاز آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است و سیر تحلیلی این مناطق لزوما آنطور که تصور میشد رقم نخورد.(1)
علاوه بر تصورات روسی و ایرانمحور، یک دیدگاه ترک مرکز نیز در مورد قفقاز باید در نظر گرفته شود. بر اساس این دیدگاه منطقهای، جامعه بزرگ ترکان در قفقاز و آسیای مرکزی باید تحت رهبری ترکیه متحد شوند. این طرح ناسیونالیستی برای به دست آوردن موقعیت غالب در قفقاز موفقیت محدودی داشته است و در همین راستا، ترکیه روابط فرهنگی، اقتصادی و نظامی خود را با جمهوری آذربایجان تقویت کرده است. روسیه نیز در دفاع از منافع خود در درگیری با ترکیه در خصوص مسیریابی نفت از منطقه خزر با مشکل مواجه است. با وجود این دستاوردها، امیدهای ترکیه برای احیای مجدد برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با موقعیت پیشرو در منطقه برآورده نشده است.
چیستی پانترکیسم
یکی از موضوعات عمده در تحولات سیاسی و فکری ظهور جریان ناسیونالیسم در سراسر منطقه است. یکی از تفاوتهای مهم ناسیونالیسم عرب و ترکی این بود که در آغاز ماهیت قومی داشتند، یعنی نوعی گرایش فکری در جامعه که متشکل از اقوام گوناگون و دارای سوابق سیاسی، مذهبی و فرهنگی متفاوت بود و هریک از این دو در مراحل آغازین خود در پی تأسیس دولت جدید مبتنی بر گروه قومی عرب و ترک بودند. ظهور و بروز جریانهای فاشیستی ترکی باعث شد کهاندیشمندان، آن را ناسیونالیسم مخرب بنامند. (4)
جنبش رمانتیک پانترکیسم از زمان شکلگیری تاکنون سبب بسیاری از جنگها و شکافهای امنیتی بوده است که اهمیت بررسی آن را دوچندان میکند. جدا از این مسئله، به وجود آمدن دولتی برخاسته از این جنبش و تهدید هویتی در نزدیکی مرزهای ایران منجر به چالشهای فراوانی شده است، به ویژه که سردمداران این جنبش با جعل تاریخ سعی در موجه جلوه دادن ایدئولوژی خود دارند. ایدئولوژی این جنبش سبب آن شده است که در طول تاریخ در تکاپوی الحاقگری باشند و در این راه از هیچ عمل غیراخلاقی و انسانی دریغ نکنند. از جمله این اعمال میتوان به قتل عام ارامنه و سرکوب اقلیتهای قومی را نام برد که در ردیف جنایتهای جنگی قرار گرفتهاند.(5)
لازم به ذکر است که میان تعریف روزمره واژه پانترکیسم و معانی اصلی آن تفاوتی بسیار وجود دارد. یکی دانستن واژه توران و تورانیها با ترک و ترکان و قلمداد کردن توران به عنوان سرزمین ترکها که در اکثر متون پانترکیستی به چشم میخورد، یکی از اشتباهات تاریخی بحثهای پانترکیستها است. واژه توران اولین بار در متون زرتشتی به معنی بخشی از ایران زمین بوده است و در شاهنامه فردوسی بارها به واژههای توران و تورانی اشاره شده است. همچنین در متون کهن توران را نه تنها منطقهای از ایران زمین میدانند، بلکه بر اساس شاهنامه، توران منطقه تحت قلمرو تور یکی از فرزندان فریدون، شاه آرمانی ایرانیان است. پانترکهایی از جمله ضیا گوک آلپ با شور فراوانی از این الفاظ استفاده میکردند در حالی که بر این امر آگاه نبودند که استفاده آنها بر برداشت تاریخی اشتباهی استوار است.(3)
پانترکیسم و مسئله ارمنی
الف) مسئله ارامنه و ترکها: ارامنه و ترکها که بیش از هزار سال در کنار یکدیگر در مناظق قفقاز وآناتولی زندگی میکردند در نتیجه تحولات پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وارد فضای خصومت و تنش فزایندهای شدند که اندیشه پانترکیسم همواره آن را تشدید کرده است.
سیاستهای قهرآمیز و کشتار و سرکوب ارامنه در ارمنستان غربی از سوی باب عالی (دولت عثمانی) که تحت تأثیر اندیشههای پانترکیستی قرار داشت و شکلگیری مسئله ارمنی، قتل عام ارامنه از سوی دولت ترکهای جوان(1915-1914) و حمله ارتش ترکیه به ارمنستان شرقی در 1918 موجب ذهنیتی منفی در بین ارامنه شده است. ارامنه معتقد هستند که چنین اعمال جنایتکارانهای در راستای سیاستهای پانترکیستی صورت گرفته است که وجود ارامنه را مانعی برای دستیابی به ملتهای ترک آسیای میانه میدانند. (5)
ب) مسئله ارامنه و آذربایجان: الگوی مهم دشمنی در میان آذریها ریشه در تحولات ابتدایی قرن بیستم میلادی دارد. تقسیمات نادرستی شوروی و پس از آن شکلگیری اندیشه مخرب پانترکیستی موجب تنشهای روز افزون در این منطقه است که یکی از تلخترین جنایات آذربایجانی هاف سومگائیت است (شهرک صنعتی حومه باکو) که با حمله مسلحانه نیروهای غیرنظامی جوان آذربایجانی به محله ارمنینشین در 1988 و با آتش کشیدن مغازه و خانههای ارمنینشین آغاز شد. منابع رسمی مسکو، آمار درگیری در سومگائیت را 90 کشته و 1500 زخمی اعلام کردهاند. قتل عام سومگائیت تاثیر بسیاری بر روند بحران قره باغ داشته است.(1)
جمعبندی
منطقه قفقاز که شامل قفقاز جنوبی و شمالی میشود، در طول تاریخ، سرنوشتی وابسته به هم داشتهاست و به لحاظ مفهومی نیز در یک مجموعه امنیتی قرار گرفته اند که ژئوپلیتیک خاص خود را ایجاد کردهاند. این وحدت در فضای امنیت منجر به این شده است که اوضاع هر بخش بر بخش دیگر تاثیرگذار باشد. در این بین، پانترکیسم، این منطقه را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است و منجر به تنازعات قومی و هویتی بنیادین در این منطقه شده است که حتی به نزدیکی مرزهای ایران و روسیه نیز کشیده شده است. روند توسعه این ایدئولوژی نیز سرعت بالایی دارد و با حمایت کامل ترکیه در حال انجام است و در جنگ اخیر قرهباغ این حمایتها به شکل محسوسی انجام گرفت. از طرفی وجود الگوی ارمنی –ترک در منطقه، همواره این بحران قومی را بازتولید میکند و منجر به وقوع حوادث غیرانسانی بسیاری میشود.
1: کوزه گر کالجی، ولی، مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی، تهران؛ پژوهشکده مطالعات راهبردی،1393
2: لاندو، جیکوب،پان ترکیسم: یک قرن در تکاپوی الحاق گری، ترجمه حمید احمدی،تهران، نی، 1396
3: Vambery, A , The Awakening of the Tatars, VII:Feb. 1905, pp: 217-2270
4: Zankovsky, S.A , a century of Tatar revival, The American Slavic and East European , XII:Feb, 1955, pp: 15-41
5: Kieser, Hans-Lukas (2006). Turkey beyond nationalism: towards post-nationalist identities