هویت صبرا چیست
هویت صبرا (צבר) در فهم جامعه و سیاست رژیم صهیونیستی، یکی از مسائل محوری است. این کد هویتی، کلید فهم بسیاری از کنشهای اسرائیل در شان زیست رسمی و غیر رسمی، است.
صبرا در یک نگاه به معنای هویت خالص اسرائیلی است که نوع ایدهآل (Ideal Type) زندگی اسرائیلی را در بر میگیرد. به عبارت دیگر یک اسرائیلی اصیل میبایست بکوشد که هرچه بیشتر خود را به این هویت ایدهآل نزدیک کند. شیوع رواج این مفهوم از جوامع یهودی اروپای قرن ۱۹ بود و به تدریج به یکی از کلیدواژههای اصلی جنبش صهیونیسم مبدل شد. اما به طور دقیقتر و از منظر تاریخی، میبایست به حادثه کیشنیف پوگروم اشاره کرد؛ در این حادثه در میانه ۶-۹ آوریل ۱۹۰۳، ساکنان کیشنیف روسیه، ۴۹ یهودی را کشتند و در دو سال پس از آن حادثه، در مجموع ۲۰۰ هزار یهودی کشته شدند. پس از این حادثه چنین القا شد که یهودیان در هیچ جای اروپا در امام نیستند که شکلگیری عالیا دوم (مهاجرت گسترده به فلسطین) در میانه سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۴ را به دنبال داشت. به عبارت دیگر، پس از حوادث این چنینی، نوعی خودیاری یهودی درونی شد که یکی از پیشرانهای اصلی جنبش صهیونیسم و لزوم بدعت در دین و ایجاد حکومتی یهودی پیش از ظهور ماشیخ را متذکر میشد. «صبرا» به عنوان یک خودیاری یهودی، در سکونتگاههای یهودی (موسوم به ییشوو) در آستانه تاسیس رژیم صهیونیستی، رواج جدی داشت. به طور کلی، صبرا به نوعی خیزش علیه وضع موجود و زندگی گتووار جوامع یهودی عمدتا اروپایی، اطلاق میشد؛ نهضتهای جوانان یهودی، عمدتا تحت تاثیر القائات صهیونیسم، علیه ضعف و صلحطلبی والدین خود میشوریدند و معتقد به کنار گذاشتن تمامی میراث یهودی در راستای «خود یاری» بودند.بنابراین از منظر رمان نویس مشهور موشه شامیر، در مجله یلکوت هارعیم (ילקות הרעים)، صبرا خیزشی علیه نسل قدیم یهودیانی بود که در گمنامی و فلاکت در فلسطین ساکن شده بودند؛ «صبرائیسم» نوعی رویکرد «ضد دیاسپورا» بود که احساس انقطاع از والدین و نسلهای پیشین و هرآنچه منتسب به آنان بود (از جمله دین) را بازتولید میکرد.
حاصل آنکه «صبرا» به مثابه نظام فکری غیریت ساز علیه همه گروههای سازشکار (حتی یهودیان) عمل میکند. کد هویتی صبرا تا حد زیادی متضمن ویژگیهای شخصیتی زیر است: (Almog, 2000)
- رک بودن
- حرص به تصرف سرزمین
- نفرت از یهودیان دیاسپورا (منظور یهودیان خارج از اسرائیل)
- خودبرتر بینی
- محوریت زبان عبری
- ایدهآلیسم صهیونیستی رادیکال
این کد هویتی از ابتدا و از جنگ ۱۹۴۸ موجب بازتولید غیرت سازی با محوریت رادیکالیسم صهیونیستی میشد و هر کس میکوشید خود را صهیونیست دو آتشه نشان دهد؛ سربازان قدیمی جنگ ۱۹۴۸ نسبت به سربازان تازهوارد در این جنگ و حتی نسل نظامیان جنگ ۱۹۶۷ در مقایسه با سربازان ۱۹۴۸. هر فردی تلاش داشت تا خود را بیش از همه صبرا نشان دهد و سایرین را با برچسب «ترسو» سلب اعتبار کند.
میلیتاریسم صبرایی با ورود به رسانهها، به بازتولید رویکرد خودبرتربینی و زنوفوبیا (بیگانه هراسی) میشد که ذکر نمونههای آن خارج از حوصله این مجال است.
میلیتاریسم صبرایی و رسانه
همانطوری که پیشتر گفته شد، صبرائیسم متضمن نوعی «خودیاری» و تصور خویشتن در شرایط بحرانی و تهدید وجودی است. اساسا صبرا خود را در محاصره «دیگریهای شیطان صفت» (The Evil Others) میبیند و در تلاش است تا وضعیت خود را هرچه بیشتر «خاص» نشان دهد که این «خاص نگری» ناشی از «خودبرتر بینی» است. این رویکرد، از سوی نتانیاهو بهکرات دیده میشد که در سایه تشدید تهدید امنیتی ایران، خود را بهعنوان تنها گزینه تأمینکننده امنیت معرفی میکند. اقدامات اینچنینی در فضای اسرائیل خریدار دارد، چنانکه در انتخابات آوریل ۲۰۱۹ م (۱۳۹۹ ش) بسیاری، علت رأی به نتانیاهو را همین مهم میدانند درحالیکه هیچ علقهای به لیکود نداشتهاند و نتانیاهو را بهناچار بهعنوان تنها گزینه موجود میشناسند. رسانههای اسرائیلی یکی از کارگزاران اصلی ایجاد جو نظامی در اسرائیل هستند؛ اسرائیل هایوم، پرمخاطبترین روزنامه اسرائیلی، که منعکسکننده آراء نتانیاهو است و از طرف دوست میلیاردر او، شلدون آدلسون، تأمین مالی میشود، ید طولایی در ترویج این فضا دارد؛ چنانکه در نیمه اول سال ۲۰۱۹ م (۱۳۹۸ ـ ۱۳۹۹ ش) و با کشف تونلهای زیرزمینی حزبالله، پروپاگاندا درباره وجود تهدید جدی در جبهه شمال را مطرح میکرد. این فضاسازی در آستانه انتخابات، خوراک اطلاعاتی لازم برای کمپینهای انتخاباتی نتانیاهو مبنی بر برجستهسازی تهدید ایران و گروههای منتسب به آن و مطرح کردن خود بهعنوان تنها گزینه تأمین امنیت، را فراهم میکرد.
چنین فضاسازی به روزنامه راست افراطی مثل اسرائیل هایوم محدود نمیشد، بلکه روزنامههای معتدلتر مثل معاریو و یدیعوت اخرونوت را نیز در برمیگیرد؛ کِشِو (קשב)، مرکز تخصصی اسرائیلی رصد و تحلیل روندهای رسانهای این رژیم، در پژوهشی به تکنیکهای این روزنامهها برای پررنگ کردن سایه جنگ اشاره میکند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت:
القا وضع فوقالعاده منتهی به جنگ: پرمخاطبترین روزنامههای اسرائیلی یعنی یدیعوت اخرونوت و اسرائیل هایوم، هر دو در راستای راهبرد فوق، در تیتر نخست خود، به همراه تصاویری از جنگندهها، خانههای سوخته و سامانه گنبد آهنین، سفر ناتمام ایهود باراک، وزیر وقت دفاع، از کنفرانس داووس را نشانه قرار گرفتن در وضع فوقالعاده آستانه جنگ عنوان کردند. حالآنکه امیر رپپورت (Amir Rappaport)، ستون نویس معاریو فاش کرد که خبر بازگشت خارج از برنامه باراک کذب بوده است.
استفاده از تصاویر عملیات تعمیر و نگهداری سامانههای رزمی (و جنگندهها) بهعنوان مقدمه آمادهسازی آن برای نبرد: درحالیکه این روزنامهها با انتشار تصاویر تعویض منبع انرژی سامانه گنبد آهنین در حیفا، آن را مقدمه جنگ بعدی با حزبالله عنوان میکردند، مقامات نظامی، این اقدام را بخشی از فرایند ادواری تعمیر و نگهداری معرفی کردند.

القا هر نوع درگیری به مثابه تهدید وجودی و برجستهسازی احتمال هولوکاستی دیگر: این رسانهها در فضایی که توسط نتانیاهو مبنی بر احتمال ایجاد یک هولوکاست دیگر و به خطر افتادن امنیت اسرائیل ایجاد شده بود، تحولات سوریه را به یکدیگر مرتبط و اخبار کذب تولید میکردند.
این سوءاستفاده از تریبون رسانهها که انتقاد عاموس هارل ـ تحلیلگر مسائل امنیتی ـ نظامی هاآرتص ـ را برمیانگیزد، در فضایی ایجاد میشود که نتانیاهو با هدف امنیتی کردن فضا و ایجاد اجماع، احزاب مخالف را مجبور به ورود به کابینه ائتلافی خود میکند. این سوءاستفاده از مقوله امنیت ملی برای مقاصد حزبی توسط نتانیاهو، امری است که به ایجاد فضای متشنج نظامی میانجامد. در حقیقت القای فضای ناامنی و غیریتسازی در مقابل دشمن، خود عاملی وحدتبخش در شرایط نبود مؤلفههای هویتساز مشترک که عامل وفاق ملی است، میشود. اما از سوی دیگر نتیجهای جز جنگطلبتر شدن و تشدید غیریتسازی به دنبال نخواهد داشت. (پاکدامن, ۱۳۹۹)
توصیههایی برای جمهوری اسلامی ایران
در رابطه با پرونده هستهای ایران و مذاکرات نیز عینا همین مسائل دیده میشود که از آن میان میتوان به فضای هاسبارا و تهدیدات بازوهای آن مثل سخنگوی ارتش، فرمانده نیروی هوایی و نیز اظهارات نهادهای امنیتی اشاره کرد. چنانکه نتانیاهو در سالگرد بزرگداشت هولوکاست (יום השואה) تصریح میکند که جمهوری اسلامی ایران به دنبال ایجاد هولوکاستی جدید است. پس از روی کار آمدن نفتالی بنت علیرغم فراز و فرودها در عرصه سیاست خارجی، پیشینه هویتی صبرایی دستخوش تغییر نمیشود. از همینرو است که همان تهدیدات از دولت بنت مشاهده میشود بنابراین بخش قابل توجهی از رفتار دولت اسرائیل ناشی از درونی شدن صبرائیسم است. علیالخصوص در شرایطی که دولت اسرائیل به عنوان دموکراسی شکست خورده محسوب میشود، تا حد زیادی به کسب رضایت جامعه اسرائیل که عمدتا راستگرا است، نیاز دارد. (Galnoor, Blander, Svirsky, & Moskowitz, 2018) (در ادبیات علوم سیاسی، حکومتهایی که مدعی دموکراسی هستند، در صورتی که ناشی از عدم ائتلاف یا هر دلیل دیگر، احزاب اقلیت، حکمران شوند، دموکراسیهای شکست خورده محسوب میشوند مثل یونان) اگرچه هویت صبرا پس از جنگ ۱۹۸۲ لبنان و با گسترش گروههای ضد جنگ، تاحدی تضعیف شد، اما همچنان کد هویتی غالب را تشکیل میدهد. تحرکات دستگاه دیپلماسی و رؤسای امنیتی اسرائیل هم در همین پازل میبایست فهم شود بنابراین بخش قابل توجهی از آن بیش از آنکه ناظر به اقدام باشد، خوراک داخلی داشته و برای تقویت سبد رای دولت ضعیف حاکم است.
--- پاکدامن, م. (۱۳۹۹). اسرائیل ادامه یا خاتمه؛ واکاوی گسستهای درونی بحرانزا در رژیم صهیونیستی. تهران: اندیشه سازان نور.
--- ארגו , ד', & אירם, ש'. January 2013). מלחמות הקואליציה. אוחזר ב ـ 12 Agust 2019, מתוך קשב – מרכז להגנת הדמוקרטיה בישראל: http://www.keshev.co.il/media ـ blog/coalition ـ wars.html#.XVDbvS ـ B3OS