چهار دهه پس از انقلاب اسلامی: الگوهای جدیدی از اتحاد در سطح جهانی و منطقه ای در حال ظهور است

از آنجا که فاکتورهای زیادی همزمان در تعامل هستند، نتیجه گیری قاطع در مورد برهم کنش ها در روابط بین الملل دشوار است. بر همه واضح و مبرهن است که انقلاب اسلامی منافع حیاتی استراتژیک و اقتصادی غرب را که با رژیم شاه گره خورده بود، به چالش می کشد. لازم به یادآوری است كه هِنری كیسینجر به دنیا خاطرنشان كرد كه شاه « یك متحد بی قید و شرط » بود. به طور گسترده تر، انقلاب اسلامی این تصور را ایجاد کرد که ایالات متحده یک دشمن جدید در خاورمیانه دارد، و شاید این دشمن تهدیدآمیزتر از اتحاد جماهیر شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم باشد. پیشتر، سیاست های منطقه ای آمریکا غیر از مهار نفوذ شوروی، بر دسترسی به نفت با قیمتی مقرون به صرفه و امنیت اسرائیل تأکید داشت. این اعتقاد در ایران به عنوان یک تهدید استراتژیک و در غرب به عنوان یک تهدید ایدئولوژیک تعبیر شد، و همچنین باعث اسلام هراسی شد که پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، نمادهای اصلی قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا، این اسلام هراسی در ایالات متحده به اوج خود رسید.

امام خمینی با تاکید بر گفته خود مبنی بر اینکه تحول در ایران یک «انقلاب اسلامی» است نه «یک انقلاب ایرانی» یا «یک انقلاب سنّی»، بر روابط محکم فراتر از مرزهای ایران اشاره کرد و با این کار خود، بر اضطراب ها و تشویش های غربی و منطقه ای افزود. چنین عقایدی تأثیر تکان دهنده و تحرک آمیزی بر اندیشه و عمل اسلامی در سرتاسر جهان عرب داشت، و این ایده را بازآفرینی کرد که ایالت های منطقه ای محصور درون مرزها، یک برداشت و تصور اروپایی از جامعه بود که پس از جنگ جهانی اول و سقوط امپراطوری عثمانی به خاورمیانه تحمیل شده بود. تفکر و سازمان ملی گرایی، جامعه اصولی ابتدایی پیروی مشترک از اعتقادات اسلامی (امت) را به طور غیر واقعی جایگزین کرد. چنین تعبیری از جامعه، مشروعیت بسیاری از دولت ها را در زمینه های عربی – اسلامی که متکی به منابع مشروع ملی گرایانه و سکولار بودند و در واقع منافع غرب را تأمین می کردند، تضعیف کرد.

دیدگاه های غربی درباره تأثیر آقای خمینی با عباراتی مانند کشورهای اسلامی به عنوان “محور جدید شرارت” یا عبارت به یاد ماندنی تر “برخورد تمدن ها”، عاقبت جنگ سرد، و اساس یک مرحله جدید از تقابل ایدئولوژیک و ژئوپولیتیک، شناخته شدند.

نباید از ابعاد اسرائیلی تأثیرات انقلاب اسلامی در ایران غافل شد. اسرائیل به عنوان یک نیروی بیگانه در منطقه، ضد اسلام، سکولار و بازمانده دائمی از دوران استعمار قلمداد می شد. برای غرب این یک پایگاه روشن فکری، مدرنیته و اهداف مشترک بود و پس از سقوط شاه، به متحد اصلی استراتژیک ایالات متحده تبدیل شد، رابطه ای که علاوه بر نفی حقوق اساسی مردم فلسطین در وطن خود، با مداخله و خشونت سیاسی همچنان منطقه را آزار می دهد.

قبل از تحولات ایران در سالهای ۱۹۷۸- ۱۹۷۹، بطور ویژه خاورمیانه توسط رژیم‌های استبدادی که در یک طرف قرار داشتند یا در طرف دیگر جنگ سرد برتری طلبی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بودند، حکومت می شد. بسیاری از رهبران منطقه ای در جهان اسلام از جهت گیری اسلامی مردم خود می ترسیدند و اسلام را به عنوان یک عامل در تضاد با مدرنیت و دشمن پیشرفت معرفی می کردند و به طور معنی داری نخبگان اقتصادی مرتبط با سرمایه داری بین المللی را تهدید می کردند. ایران شاهنشاهی این جهت گیری را نشان داد و شکل حادی از بیگانگی تمدنی را به نمایش گذاشت.

امام خمینی (ره) با دید متفاوتی از یک جامعه سیاسی که با احیای مجدد اسلام به عنوان سنت و پایه و اساس حاکمیت مقید اخلاقی، به حرکت درآمده است وارد عرصه سیاسی شد. از آنجا که ایران از داخل و خارج با تهدیدهای ضد انقلاب روبرو بود، در برابر دشمنان خود و سختگیری هایی که اغلب غرب به آن متوسل می شد تا ادعا کند که انقلاب اسلامی یک تحول عقبمانده است، دیدگاهی که مورد تشویق بسیاری از ایرانیانی است که به دلایل مختلف از کشور گریخته اند، چالشهای حاکمیت ایران، محافظت از انقلاب را در اولویت قرار داد. قابل توجه است که این تاکتیک های خشن باعث زنده ماندن و تکامل انقلاب اسلامی می شود و با تجربه سایر تلاش ها برای دستیابی به تحول، حتی اصلاحات در کشورهای اسلامی به عنوان مثال مصر، در تضاد است. دستاورد انقلاب اسلامی پایداری در چنین فضای خصمانه ای است که حاکی از مهارت رهبران آن و حمایت اکثریت شمار عظیم مردم آن است.

در حقیقت قبل از انقلاب اسلامی حمایت از مبارزات فلسطینی وابسته به امور روزمره و امری فرصت طلبانه بود، در حالی که پس از آن به رسمیت شناختن فلسطین به یک اصل اساسی تبدیل شد و منشأ یک هویت معتبر گردید. جمهوری اسلامی ایران، فارغ از فشارهایی که طی چهار دهه گذشته متحمل آن شده است، هرگز در حمایت از حقوق ملت فلسطین متزلزل نشده است.

اطمینان از چنین گمانه زنی هایی در مورد بسیاری از نیروهایی که در راس کار بودند دشوار است، اما قطعاً انقلاب اسلامی یکی از عواملی بود که ماهیت مبارزات بر سر آینده فلسطین را تغییر داد. از منظر اسرائیل، ایران نه تنها امنیت داخلی و ادعاهای ملی گرایانه مشروعیت خود بلکه جاه طلبی های منطقه ای و توسعه طلبانه خود را به طور روز افزون تهدید می کند. در عین حال، خصومت ایران با اسرائیل خصومت غرب با جمهوری اسلامی را تقویت کرد. این امر همچنین منجر به این شد که کشورهای خلیج فارس، به استثنای قطر، به این باور برسند که مشروعیت و ثبات آنها بیش از اسرائیل توسط جمهوری اسلامی تهدید می شود. این رژیم ها، به رهبری عربستان سعودی، بر هویتهای فرقه ای نیز تأکید کردند و اصرار داشتند که فقط اسلام سنی ایمان واقعی است و اسلام شیعه یک انحراف است. در همان زمان، این نخبگان عرب متقاعد شدند که رقابت آنها در سراسر خاورمیانه با ایران اصلی ترین دغدغه مشترک  آنها با اسرائیل (و ایالات متحده) است. و تنش و مخالفت با اسرائیل با وجود هم ذات پنداری مداوم شهروندان خود با مبارزه فلسطین، دیگر منافع دولت را تأمین نمی کند. نقطه اوج این تجدید نظر در اولویت ها، هنگامی آشکار شد که دیپلماسی ضد ایرانی اخیراً با توافق نامه های عادی سازی با چندین کشور عربی، با تشویق دیگران، به جهانیان مخابره شد و به عنوان پیروزی سیاست خارجی ترامپ حامی اسرائیل جشن گرفته شد.

جنبش خودگران فلسطین همواره توسط روند حکومتی سازمان دهی شده از بالا به پایین در ایران و سراسر جهان عرب، به عنوان امری مشکل ساز و ذاتاً خطرناک تلقی می شد. هرگونه جنبش دموکراتیک سازی مردمی سازمان دهی شده از پایین به بالا، که با انقلاب اسلامی ایران و بعداً با به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر شکل گرفت، با این دولت های سرکوبگر از مردم خود ترسیده روبرو شد. جنبش فلسطین در دو بعد خود تهدیدآمیز تلقی می شد –  یکی به عنوان طرح خواسته های سیاسی از پایین (قطبی مخالف با ادعاهای سلسله ای حاكمیت از بالا، و بنابراین تعیین کننده نقش اسلام ) و دیگری به عنوان چالش پیوندهای غرب برای حفظ امنیت داخلی از طریق تسلیحات و تاکتیک های ضد شورشی.

من فکر می کنم که امام خمینی (ره) به مبارزات فلسطین جایگاهی بالاتر از آنچه قبلاً داشت، به ویژه در منطقه، اعطا کرد، و این امر در کنار سیاسی بودن تبدیل به مسئله اخلاقی شد. تأکید وی بر خود مختاری فلسطینی ها، نامشروع بودن پروژه صهیونیستی، از همان آغاز به عنوان یک تعهد اساسی جمهوری اسلامی تلقی شد و اسرائیل به عنوان یک معضل کاملاً غربی در برابر ترویج احساس و اندیشه امام خمینی نسبت به جامعه اسلامی مردم، شناخته شد. در جریان ملاقات من با ایشان کاملاً روشن ساخت که از نظر وی عدم مشروعیت یک کشور یهودی مبتنی بر ادعای برتری قومی توام با احترام فراوان وی به یهودیت به عنوان یک دین اصیل است. وی در آن زمان در سال ۱۹۷۹ ابراز امیدواری کرد که اقلیت یهودی در ایران از بند هویت و حمایت اسرائیلی و پروژه صهیونیستی خود را رها کند و اگر این اتفاق بیفتد، نظر خود را اعلام خواهد کرد که اگر پس از انقلاب یهودیان در کشور باقی نمانند، برای ایران غم انگیز خواهد بود.

این تمایز بین اسرائیل و یهودیت بسیار مهم است و برخلاف چیزی است که رهبر اسرائیل و پیروان افراطی‌تر از خودش می خواهند جهان به آن اعتقاد داشته باشد، آنها می خواهند جهان باور داشته باشد که اسرائیل، یهودیت و صهیونیسم یکی هستند، و هرگونه انتقاد از اسرائیل لزوماً فرمی از یهودی ستیزی را نشان می دهد. اخیراً، جهان موافق است با گزارش حقوق بشر سازمان غیر دولتی اسرائیلی که تایید کننده دیدگاهی است مبنی بر اینکه اسرائیل یک رژیم تبعیض نژادی (آپارتاید) است که وعده تلاش هایی برای ایجاد “یک دولت برتری یهودی” اسرائیل را داد. همانطور که تبعیض نژادی در هر شکلی

 یک جرم بین المللی است که در لیست جنایت علیه بشریت آمده است، در ماده ۷ (j) اساسنامه رم حاکم بر چارچوب دادگاه بین المللی کیفری لاهه، نظرات امام خمینی با اصول اساسی قانون و عدالت در مورد این موضوع مهم مربوط به تمایز بین دولت اسرائیل و مردم یهود مطابقت داشت.

من معتقدم این برآورد درست است که شکست ایالات متحده در غلبه بر مقاومت ایران در برابر بی ثبات سازی و تلاش های ضد انقلاب به عنوان بعدی از انحطاط امپراتوری آمریکا تلقی می شود. مداخله نظامی و حتی دیپلماسی سرکوب گرانه از طریق تحریم و تهدید بسیار کمتر از دوران استعمار تاثیر می گذارد و قادر به کنترل نتایج سیاسی بسیاری از مبارزات داخلی به منظور کنترل کشورها نیست. این امر کمک کرده است به آنچه که عموماً به عنوان یک جهان بسیار چندقطبی تلقی می شود. الگوهای جدید هم ترازی و همسویی در سطح جهانی و منطقه ای در حال ظهور است. ریاست جمهوری بایدن تلاش خواهد کرد تا الگوی یورو-محوری جنگ سرد کشورهای متحد را، با چین به عنوان رقیب اصلی جدید و با روسیه نیز به عنوان کشور کنار گذاشته شده، بازسازی کند.  

در همه حوزه های زندگی بین المللی شک و شبهه های زیادی وجود دارد که نظم جهانی را در سالهای آینده تغییر خواهد داد. مدیریت تغییرات اقلیمی، خطرات بهداشتی و سیاست اقتصاد جهانی از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود. چندین شبهه وجود دارد، از جمله اینکه آیا شکل جدیدی از تنش ایدئولوژیک بوجود می آید؟ و آیا مانع حل مشکلات مشارکت جهانی می شود؟ در تمام سطوح تعاملات سياسي، نیاز به مكانيسم هاي نهادي قوي تر براي حفاظت و ارتقاي مصلحت عمومي جهان وجود دارد. سازمان ملل متحد می تواند اصلاح شود تا ضمن حفاظت از حقوق حاکمیت کشورها و توسعه تلاش بیشتر برای اعمال نفوذ اصول منشور سازمان ملل متحد در پنج عضو دائمی شورای امنیت، نقشی محوری تر در تعدیل تنوع منافع و ارزشها داشته باشد. سازمان ملل متحد از استقلال بیشتر بودجه و پذیرش کمتر در مصونیت از مجازات ژئوپلیتیکی، سود خواهد برد.

جدیدترین ها

جنگ روسیه – اوکراین و نتایج آن بر جنگ...

مقدمه بیش از یک سال است که از جنگ روسیه و اوکراین میگذرد ، عواقب...

 ایدئولوژی تضاد ایالات‌متحده در عرصه نظام بین‌الملل

در عرصه سیاست خارجی، تحلیل سیستمی زیر را از سیاست خارجی کشورها ارائه می‏دهم و...

احیای داعش و بحران‌سازی، تلاش مشترک آمریکا و رژیم...

امیر نظامی مقدم؛ دبیر اندیشکده راهبردی مقاومت دانشگاه امام صادق علیه السلام چکیده مجموعه ملاحظات استراتژیکی...

ایران و قفقاز؛ خاک_شیشه_استخوان

پدیدار شناسی سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز از نگاه نظریه رئالیسم تحولاتی که در...

بررسی جایگاه هویت ملی در راهبرد دفاع ‎همه ‎جانبه...

1. امنيت هستي‌شناختي نظريه امنيت هستي‌شناختي در روابط بين‌الملل برگرفته از نظريه وجود انساني آنتوني...

اتحاد در قاره سیاه

بررسی فرصت‌های همکاری جمهوری اسلامی و فدراسیون روسیه در قاره آفریقا ایران و آفریقا داستانی...

نگاشت های محبوب

نظرات

پاسخ دهید

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

بیست − 13 =