اکثر مردم، از جمله بیشتر یهودیان، مسیحیان، مسلمانان، بودایی ها، هندوها، ملحدین و غیره حق دفاع از نفس را به رسمیت می شناسند. با این وجود، یکبار سازگار با اصول مرتبط با دفاع از نفس، باید تلاش کرد تا آن را با توصیه های برگرفته از کتابهای مقدس مختص خودشان یا اصول فلسفی یا مفاهیم عقل سلیم، وفق دهند؛ نمونه هایی از این توصیه ها شامل: “قتل مکن” (کتب مقدس سفر خروج باب ۲۰ آیه ۱۳ و تثنیه باب ۵ آیه ۱۷) یا “هر که شخصی را بکشد، گویی تمام بشریت را کشته است” (قرآن سوره مائده آیه ۳۲) یا “از كشتن، یا آسیب رساندن به هر موجود زنده ای خودداری كنید” (اولین دستور از پنج دستور بودیسم)، یا قانون سوم ویکن ها كه می گوید هر انرژی که هر انسانی به دنیا می دهد، مثبت یا منفی، سه برابر آن به منشا آن بر می گردد، یا اصل آهیمسا ( ahimsa ) در هندو (در سانسکریت آهیمسا به معنای “عدم خشونت” است) که معتقد است باید از آسیب رساندن یا حتی تمایل به آسیب رسانی به هر موجود زنده پرهیز کرد، و غیره می باشد.
و برخی حتی اقدامات مربوط به دفاع از نفس را محدود می کنند. کسانی مانند سقراط هستند که معتقدند “به هیچ وجه … ما نباید بناحق رفتار کنیم، همانطور که بسیاری بر این باورند که هیچ فرد مجروحی نباید جراحت خود را تلافی کند، زیرا رفتار ناعادلانه به هیچ وجه صحیح نیست” (افلاطون، کریتون، ۳۹۹ سال قبل از میلاد). همچنین حضرت عیسی عیناً اظهار کردند: ” شنیده اید که گفته اند: “چشم برابر چشم و دندان برابر دندان.” اما من به شما می گویم، در برابر یک شخص شرور نایستید. اگر کسی به گونه ی راست تو سیلی زند، گونه ی دیگر را نیز به سمت او بگردان.” (انجیل متی باب ۵ آیه ۳۸-۴۲).
اما به عنوان یک انسان، از همان ابتدای زندگی یاد می گیریم كه اگر نایستیم و از خود و كسانی كه دوستشان داریم دفاع نکنیم، دیگران از ما سوء استفاده خواهند كرد، طعنه می زنند، دزدی می كنند، تهمت می زنند، دروغ می گویند، بی انصافی می کنند، آزار می دهند، ما را بنده خود می کنند، یا نابود می کنند و می کشند. مبارزه برای دفاع از خود و کسانی که دوستشان داریم، یک درس اساسی قانون طبیعی است، زیرا همه ما زندگی را بر مرگ و آزادی را بر بردگی ترجیح می دهیم.
یک قاعده کلی از علوم سیاسی بیانگر این مطلب است که وقتی مساوات در مقابل مساوات قرار گیرد، آنگاه نیروی برتر غالب می شود. اینجاست که در یک درگیری، سیاست به جنگ تبدیل می شود، زیرا همانطور که کلاوزویتس می گوید: “جنگ بسط و امتداد سیاستها با ابزاری متفاوت است” ( کتاب در جنگ ۱۸۳۲)، گفته ای که توسط لنین بازنویسی و تصریح شد هنگامی که او بیان کرد: “جنگ بسط و امتداد سیاستها با سایر ابزار به اصطلاح خشونت آمیز است.” (سوسیالیسم و جنگ ، ۱۹۱۵).
بنابراین، هنگامی که موضع خود را مشخص می کنیم، باید همیشه از خود بپرسیم که آیا اقدامات ما در جهت عدالت است یا صرفاً برای دفاع از خود یا کسانی که دوستشان داریم می باشد؟ آیا متناسب با آسیب وارده است؟ آیا بیش از آن چیزی که انتظار داریم خسارت وارد نمی کند؟ و آیا ابتدا برای حل اختلاف با دشمن، به اقدامات مسالمت آمیز مبادرت کرده ایم؟ اگر نتوانیم در این خودآزمایی با خود صادق باشیم مرتکب گناه غرور خواهیم شد، و تکبر و غرور نقطه ضعف همه ستمگران است.
از آنجا که ما انسانها فرشته نیستیم، یعنی در تمام اقدامات خود همیشه تحت تاثیر مهر و محبّت قرار نداریم، در توجیه کشتن موجودات دیگر، اعم از انسان و غیر انسان، سابقه طولانی داریم و چنین توجیهاتی بسته به سطح آگاهی یا انگیزه ای که سیاست ها (به بیان دیگر قدرت ها) به طرف های مربوطه گرفتار در یک نزاع می دهند، متفاوت است. در مورد موجودات (به عنوان مثال حیوانات، حشرات و غیره)، در حالی که به لحاظ تئوری در قرن گذشته پیشرفت های عمده ای در راستای بی عدالتی در کشتن موجودات غیر انسانی، صورت گرفته است، کشتن این موجودات همچنان عملی است که اکثریت انسان ها به طور وحشیانه ای به آن مشغول هستند.
بدین لحاظ، این مقاله کوتاه را با تمرکز ویژه بر ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی در تاریخ سوم ژانویه ۲۰۲۰ توسط ایالات متحده، به ممکن بودن کشتن انسان های دیگر محدود می کنم. این بررسی موردی، غیر منطقی بودن اقدامات ایالات متحده علیه ایران و مردم آن را با مثال شرح می دهد.
قاسم سلیمانی سرلشکر ارتش ایران بود. او رهبر مقتدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) و فرمانده نیروی قدس بود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ بخش اعظم زندگی خود را به طور موثر در جنگ با القاعده، دولت اسلامی عراق و شام (ISIL) داعش (ISIS) یا هر نام و بسته بندی که آمریکا و متّحدانش به تروریست های خارجی خود، مزدوران تکفیری اطلاق کرده اند، سپری کرد؛ مزدورانی که معمولاً با عنوان داعش برای مردم منطقه شناخته می شوند و در تلاشی برای ایجاد بی ثباتی در کشورهای نماینده کنونی، جلوگیری از قیام کشورهای نماینده، و به طور کلی کاشت هرج و مرج، در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا جنگ بپا می کنند تا بین مردم منطقه ایجاد آشفتگی و نا امیدی کنند و در عین حال برتری ایالات متّحده و غرب را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) رسماً اعلام کنند.
در تاریخ ۳ ژانویه سال ۲۰۲۰، به دستور ترامپ، ایالات متحده یک حمله پهپاد را در نزدیکی فرودگاه بین المللی بغداد در عراق آغاز کرد و ژنرال سلیمانی ۶۲ ساله را به همراه چهار ایرانی دیگر و پنج تبعه عراق کشت.
با توجیه حمله، مقامات ایالات متّحده در ابتدا به استدلال اصلی خود درباره ضرورت یک جنگ پیشگیرانه پرداختند، نظریه ای که در سال ۲۰۰۲ توسط رییس جمهور وقت ایالات متّحده جورج دبلیو بوش مطرح شد تا حمله آمریکا به عراق به منظور مقابله با تهدید فوری یا محسوس در آینده، برای امنیت ایالات متحده، توجیه شود. بعدها- چون این استدلال پیشگیرانه، طرفدار زیادی در بین مخاطبان غربی یا بین المللی ندارد – مدافعان آمریکا شروع كردند به مقصر دانستن ايران با این بهانه که ایران با تهديد سربازان آمريكا در منطقه، كه به گفته آنها اين واکنش خاص آمريكا را در پی داشت، ابتدا شروع به تحريك آمريكا برای انتقام کردند.
واقعیت این است که این ترور، نقض آشکار قوانین بین المللی است، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه (بیش از ۶۱۰۰ مایل دورتر از ایالات متحده آمریکا) خلاف قوانین بین المللی است، قتل یک تبعه ایرانی در خاک ملت مستقل عراق خلاف قانون بین الملل است، البته برای مردم ایالات متحده توضیح داده نشد، همانطور که جنایات دنباله دار مرتباً در سطح بین المللی بدون اطلاع شهروندان ایالات متحده توسط نخبگان سرمایه دار سازمانهای ما که فقط به مال اندوزی و حفظ امتیازات خود در امپراتوری آمریکا علاقه مند هستند، انجام می شود. در حال حاضر، اکثر آمریکایی ها مخالف جنگ های بی پایان برای تغییر رژیم ها هستند و می دانند که رهبران ارتش ایالات متحده، قاتلان مسلح در خدمت شرکت های برتری هستند که باشگاه میلیونری کنگره را کنترل می کنند تا به آنها اجازه دهند از خاورمیانه و سایر مناطق به عنوان آزمایشگاه های امپریالیسم برای آزمایش سیستم های جدید تسلیحاتی، تاکتیک ها و استراتژی های روند بازی، و استخدام و آموزش متحدان و غیره استفاده کنند تا به آنچه که ژنرال معروف آمریکایی اسمدلی باتلر یک بار خلاصه کرد، تبدیل شوند. وی اظهار داشت:
من سی و سه سال و چهار ماه در خدمت ارتش به عنوان چابک ترین نیروی نظامی این کشور، تفنگداران دریایی، سپری کردم و در تمام درجات افسری از ستوان دوم تا سرلشکر خدمت کردم. در آن دوره، بیشتر وقتم را به عنوان یک قلچماق رده بالا برای شرکتهای Big Business ،Wall Street و Bankers صرف کردم. به طور خلاصه، من یک شیّاد زورگو و یک گانگستر برای سرمایه داری بودم (باتلر تفنگداران دریایی ایالات متحده((USMC۱۹۳۳ ).
زین پس، رهبران ایالات متحده امیدوارند که کشتن ژنرال سلیمانی و دیگر رهبران برجسته ایرانی (به عنوان مثال دانشمند هسته ای دکتر محسن فخری زاده و دیگران) ایران را از قصاص در برابر این اقدامات آشکار تروریسم مورد حمایت دولت منصرف کند. از نظر ایرانیان، آنها با خویشتن داری فراوان، خود را از انتقام سخت مهار کرده اند چرا که آنها انتقام را قطعاً تحریک غرب می دانند، تا آنها را به دام جنگ دیگر ایالات متحده در خاورمیانه اندازد. مدت زمانی که ایران می تواند بدون محدودیت حمایت داخلی، چنین خویشتن داری را حفظ کند، تا کنون باعث معلق ماندن جنگ بین ایران و ایالات متحده شده است. روشن است که، تا به امروز ایرانیان عمق فکری، معنوی و هوش لازم را برای مهار پاسخ خود، مقاومت در برابر وسوسه به ابراز خشم برای هدایت اقدامات خود، پیشروی با احتیاط، تدبیر و دقت نظر را به نمایش گذاشته اند.
متحدان منطقه ای آمریكا – به ویژه اسرائیل و عربستان سعودی – بسیار دوست دارند كه آمریكا برای دومین بار اقدام به سرنگونی حکومت مستقل ایران كند و برخی از رهبران آمریكا به طور حتم در نظر دارند چنین حمله ای صورت گیرد تا توجه داخلی آمریكا را از اقتصاد در حال سقوط ایالات متحده، اوضاع پاندمیک زده کرونایی، از نظر نژادی قطبی شده، اختلاف طبقاتی ایجاد شده و در داخل به لحاظ سیاسی از هم گسیخته شده، به سمت آن جلب کنند.
اینکه ایالات متّحده بدون اعلان رسمی جنگ با جمهوری اسلامی ایران، ژنرال سلیمانی، یک مقام برجسته دولت و ارتش ایران را در حمله غافلگیرانه به خاک کشور مستقل عراق، به قتل رساند، با همه تعاریف معتبر حقوق بین الملل، یک اقدام تروریستی محسوب می شود. و نه تنها قانون بین الملل با قاطعیت اقدامات تروریستی را محکوم می کند، بلکه علاوه بر این، قوانین بین المللی، روشهای مورد استفاده طرفین درگیری را اگر “بیش از حد باعث جراحت یا آسیب غیر ضروری شود” محدود می کند (ماده ۳۵ اولین پروتکل الحاقی ۱۹۷۷ به کنوانسیون ژنو).
اما، عملاً باید توجه داشت كه كشتن سرلشكر یك كشور رقیب، بیانگر آشكار این مطلب است كه ایالات متحده به دنبال مذاكره واقعی و با حسن نیت با ایران نیست. در واقع، ایالات متحده با ترور ژنرال سلیمانی، قصد خود را برای سرنگونی حکومت ایران و از بین بردن رهبری آن اعلام می کند. چنین موضعی نه تنها تهدیدی برای ایران و منطقه است بلکه تهدیدی برای کل جهان است. برخی ممکن است با شروع کار جوزف بایدن در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱، مانند بسیاری از افراد در ایالات متحده و سراسر جهان، امید به رویکرد متفاوت آمریکایی داشته باشند. با این حال، تجربه، عزم کسانی را که مکرراً مورد فریب، نیرنگ و ریا قرار گرفته اند تقویت می کند.