با آغاز دور جدید مذاکرات ایران و کشورهای اروپایی، دوباره چالشهایی در خصوص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است. همزمان با انتشار مطلب کنونی و مطالعه آن میتوان با گوگل کردن، کلمه «مذاکرات» و مشاهده خبرگزاریهای اظهار نظر کننده در این خصوص و افزایش کمی شمار مطالب رسانههای اپوزوسیون و خارجی، به اهمیت این مسئله پیبرد. چنان این مسئله اهمیت دارد که پس از پایان هفته اول مذاکرات و شروع نوسانات قیمت ارز، این نوسانات به سرعت به روند مذاکرات انجام شده گره زدهشد. از این رو یادداشت حاضر به دنبال آن است تا با بررسی تأثیر مذاکرات بر سرمایه اجتماعی، نقش بسزای کنشهای دیپلماتیک را در ثبات اجتماعی جامعه ایرانی بررسی نماید.
سرمایه اجتماعی، ملاکی برای پیشبینی رفتارهای خشونتآمیز علیه نظام سیاسی
مفهوم سرمایه اجتماعی، یکی از پیچیدهترین مفاهیم اجتماعی است. از نظر فرانسیس فوکویاما انباشت سرمایه اجتماعی یک فرآیند پیچیده و از بسیاری جهات رازآلود است. دولتها به راحتی خطمشیهایِ از میان برندهی سرمایه اجتماعی را به اجرا میگذارند، حال آنکه در فهم نحوه برساختن آن، مشکلات بسیاری دارند.(فوکویاما،1400،ص.33) آنچه سرمایه اجتماعی را مهم مینماید، کارکرد این مفهوم است. در واقع این مفهوم سعی دارد همبستگی مردم در جهت دستیابی به اهداف یک ملت را نمایش دهد. چنانکه اگر واقعیتی که بناست این مفهوم به نمایش درآورد، مختل شود و همبستگی میان مردم وجود نداشته باشد، نظام حکمرانی در یک کشور فلج خواهد شد. در واقع سرمایه اجتماعی گواهی بر حس عمومی است که میان اکثر مردم وجود دارد، مردمی فعال، که بیشترین سهم از اثرگذاری در نظام اجتماعی را دارایند.
از دیدگاه لینا و وان بورن سرمایه اجتماعی دارای دو بعد وابستگی و اعتماد است. آنها وابستگی را به عنوان اولین جزء سرمایه اجتماعی سازمانی نام میبرند. این بعد از نگاه آنان به منزله تمایل و توانایی افراد برای مشارکت در کنشهای جمعی است. یعنی اعتقاد به اینکه کوششهای فردی که به طور مستقیم به کل میرساند باعث بهرهمندی افراد به طور غیر مستقیم نیز میگردد. همچنین آن دو از اعتماد به عنوان دومین بعد از سرمایه اجتماعی سازمانی یاد میکنند. آنان اعتماد را لازمه کنارهم قرار گرفتن افراد برای انجام پروژههای مشترک معرفی مینمایند.( Leana & Van Buren,1998,p.42)
به این ترتیب زمانی که نظام سیاسی کنشی را انجام دهد، همیشه ملاکی وجود خواهد داشت که اعتماد و وابستگی به آن نظام از طریق آن سنجیده میشود و آن ملاک سرمایه اجتماعی است. در واقع زمانی که سرمایه اجتماعی کم شود، به دنبال آن کاهش اعتماد نمود پیدا خواهد کرد(فارغ از نگاه به نسبت مابین سرمایه اجتماعی و اعتماد) و وابستگی کم میشود. به این ترتیب میل به تغییر نظام سیاسی ایجاد و یا بیشتر میشود. در این زمان، ریسک کنشهای پر خطر و خشونت آمیز جنبشی و انفرادی زیاد و نهایتا فضای عمومی در یک کشور دچار بحران خواهد شد(Coleman:1990, Paxton:2002, Cherti:2008).
امنیت اجتماعی، عامل ثبات روان، پایبندی به هنجارها و ارتباط با ساختار است
امروز امنیت یک پدیده ادراکی و احساسی است. اسویر لودگارد یکی از شاخههای اصلی فضای امنیتی جهان معاصر را «تولید انبوه ناامنی» میداند. لذا زندگی انسان معاصر و امنیت آن، امری بسیار آسیب پذیری بودهاست. یکی از مهمترین ابعاد امنیتی، آن آرامشی است که جامعه و نظام سیاسی برای اعضاء خود فراهم می نماید(یزدانی: 1389). برخی معتقدند که احساس امنیت گاهی از خود امنیت نیز مهم تر است. گاهی احساس امنیت در یک کشور فقط ناشی از یک توهم است و گاهی احساس ناامنی ناشی از یک توهم است، چنانکه اگرچه میزان سرقت منازل در انگلستان ده برابر بیشتر از ایران است ولی بررسی ها نشان میدهد که میزان احساس امنیت در انگلستان بیشتر است(طاهری و همکاران،1395،ص.18).
در گذشته اقتدار و کنترل و نظارت نهادهای رسمی ، نماد قدرت و امنیت به شمار میرفت ولی امروزه عنصر اصلی نظم، امنیت و پایداری به میزان سرمایه های اجتماعی ، میزان پایبندی به تعهدات ارزشی و دینی و رسانههای مرتبط با آن جامعه بازمیگردد(طاهری و همکاران،1395،صص.16-17). در این یادداشت، تعریف مختار ما از امنیت اجتماعی در برگیرنده ثبات روان، ساختارهای اجتماعی و هنجارها خواهد بود. یعنی در ضمن آنکه احساس امنیت خود تمام ابعاد امنیت را شامل میشود، اما به نوعی بخشی از امنیت اجتماعی است. همچنین ثبات ساختاری اجتماع و حفظ رابطه نهادهای اجتماعی و مردم از ثمرات امنیت اجتماعی خواهد بود و نهایتا آنکه پایبندی به قوانین و تبعیت از آنان، یکی از دیگر از شاخصهای این قسم از امنیت به شمار میآید.
عوامل مؤثر بر امنیت اجتماعی
همانطور که بیان شد، سه بخش روان، ساختار و هنجار که به صورت ابتدایی تفکیک شدند، هرکدام در دل خود عوامل تعیین کنندهای را دارند، که به صورت کلی برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از:
- عامل رسانه، عاملی که توان تأثیر در روان و تغییر هنجارها را دارد؛
- عامل اقتصاد، عامل تعیین کنندهای که تأثیر فراوانی بر روی تمام بخشهای امنیت اجتماعی دارد و میتواند در ضمن ایجاد اختلال در روان، منجر به تغییر ارزشها و هنجار ها و نهایتا ایجاد درگیری میان مردم و ساختار ها شود؛
- عامل گروههای فشار، اگرچه شاید تأثیر این گروه با واسطه و از طریق ابزارهایی از جمله رسانه باشد، اما خود از عاملیت برخوردار است. چراکه این گروه ضمن چندوجهی بودن نقشش، خود نقش مرجعیت را ایفا مینماید و میتواند ترسیم کننده فضا باشد؛
- عامل ذهن، خود ذهن نیز در این بخش، دارای عاملیت است. چراکه ذهن توان آن را دارد مستقلا به ایجاد تأثیراتی در سه بخش یادشده روان، ساختار و هنجار داشته باشد. برای مثال استدلال عدمکارآمدی یک کنش، خود میتواند ناشی از ذهن باشد، هرچند انگارههای شکلگرفته برای آن نیز بیتأثیر باشد؛
هرچند میتوان عوامل متعدد دیگری را به عنوان عامل اثرگذار بر امنیت اجتماعی یاد نمود. اما در تحلیل بنا به کنترل حجم پژوهش و کاهش غموض تحلیل با دخالت متغییرهای بیشتر، به همین تعداد متغیر اکتفا شد. البته این عوامل یادشده، به سبب کلیت خود، بسیاری از دیگر عوامل را نیز در برمیگیرند.
نقش مذاکرات در تغییر سرمایه اجتماعی
مذاکرات، یک صحنه سیاسی و به طور معمول غیرشفاف خواهد بود، چراکه اقتضائات سیاسی و امنیتی، لازم میآورد این روند به صورت نیمه شفاف باشد. از همین رو ابهامی به صورت همیشگی درون مذاکرات نهفته است. همچنین تخصصی بودن مذاکرات، یکی دیگر از عوامل ایجاد ابهام در روند مذاکرات برای عموم مردم است. از این رو وجود فضای ابهام و اهمیت موضوع مذاکره خود میتواند به دلیل ویژگیهای شایعه، زمینه آن را فراهم نماید.(ترکمان:1395، افروز:1383، خالدی:1392:ص.9)این موضوع را هم باید در نظر داشت که رسانهها خود عامل دیگری در انتشار اخبار فضای مذاکرات و به تبع ایجاد بخشی از ابهام است. از آنجایی که مذاکرات به صورت تاریخی برای مردم ایران معاصر با اقتصاد گره زده شده است. لاجرم همیشه ضریبی را برای آن در نوسانات اقتصادی در نظر میگیرند. چراکه بخشی از ثبات یا عدم ثبات اقتصادی ناشی از تصمیمات دیگر کشورهاست.
همچنین گروههای فشار، به عنوان مخالفان مذاکره کنندگان و یا مذاکرات نقش بسزایی در شکل دادن افکارعمومی و دخالتهای ناگهانی در روند مذاکرات دارند. به این ترتیب مذاکرات میتواند به صورت اساسی اعتماد به نظام سیاسی را تحت شعاع قرار دهد، چراکه تیممذاکرات نماینده رسمی نظام سیاسی به حساب میآید و کنشهای او به صورت مستقیم طبق الگوی یادشده میتواند تأثیری مستقیم بر حیات اقتصادی و اجتماعی مردم داشته باشد و نهایتا مردم قضاوتشان را از تیم مذاکره کننده و روند مذاکرات با میزان سرمایه اجتماعی نشان میدهند.
مذاکرات، عامل ثبات یا برهمزننده امنیت اجتماعی
همانطور که یاد شد مذاکرات تأثیر عمیقی را بر اعتماد اجتماعی خواهد داشت. و طبق تعاریف بیان شده از سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد اجتماعی و به دنبال آن سرمایه اجتماعی، منجر به افزایش تمایل به تغییر در نظام سیاسی میشود، چنانچه روند تغییر در شرایطی بحرانی باشد، جهت آن از دست کنترلکنندگان خارج خواهد شد و میتواند سویه منفی یا مثبت داشته باشد.
رسانه، اقتصاد، گروه فشار و ذهن همه عوامل یاد شده به عنوان، عوامل تأثیرگذار بر امنیت اجتماعی، همانطور که در بخش پیشین توضیح داده شد، در روند مذاکرات تحریک میشوند، یعنی مذاکرات به صورت مستقیم نقش کلیدی در سرمایه اجتماعی ایفا خواهد نمود.
جمعبندی و پیشنهادات
اگر امروز بعضا دیده میشود مردم امید چندانی به مذاکرات ندارند، این ناشی از عامل ذهن و اثربخشی مذاکرات سابق است. همچنین اگر عدهای در جریان سیاسی مخالف دولت، سعی در کوچک نمایی تأثیرات مذاکرات و بیاثر نمودن آن را دارند و در تلاش برای اجرای نقش گروه فشار هستند، این ها به صورت واضح در سرمایه اجتماعی جامعه و امنیت اجتماعی، اختلال ایجاد میکنند. همچنین اظهار نظر آقای رئیسی در 16 آذر و یادآور شدن این موضوع که برخی به صورت شبانه روزی در تلاشند تا با دستکاری در قیمت ارز، مذاکره را به اقتصاد گره بزنند، این خود نمودی دیگر از تلاطمهای اجتماعی است، که تأثیر بسزایی در همبستگی ملی دارد. نهایتا آنکه رسانهها در داخل و خارج کشور اقداماتی تکمیلی را در جهت مأیوس سازی انجام میدهند. این شرایط نهایتا منجر به کاهش شدید اعتماد اجتماعی میشود، این را هم باید اضافه کرد که اعتماد خاصیتی خودتقویتی دارد و کاهش آن به این ترتیب کاهنده خواهد بود. بنابراین در این شرایط پیشنهاد میشود:
- بخشی به عنوان متولی کنترل ابعاد رسانهای مذاکرات در کشور تعیین شود و کلیه رسانههای داخلی ملزم به تبعیت از آن باشند، تا به این ترتیب از بروز اتفاقات هیجانی جلوگیری شود؛
- گفتمان اتکا به داخل و نمایش عدم توقف کشور به بهانه مذاکرات باید به صورت واضحی برای مردم تبیین شود، تا مردم سهم چندانی را برای مذاکرات در زندگیشان متصور نشوند؛
- روندهای مدیریتی باید به سرعت اصلاح شود و تصور اینکه اکنون کشور در شرایط بحرانی است و قرار است مدیریت بحران شود، بسیار استراتژی غلطی است و این خود میتواند در چارچوب حرکات احتمالی دشمن، مؤثر باشد و به پیوند و معنادار کردن حوادث اتفاقی بیانجامد؛
- پایشهای دقیقی از وضعیت اجتماعی کشور انجام شود و به تناسب امور تبیین و گرههای ذهنی مردم مرتفع شود؛
- شفافیت روند مذاکرات به صورت منطقی و برخورداری از پیوست رسانهای جهت ابهام زدایی از وضعیت و ارائه روایت متناسب، بسیار مهم و ضروری است؛
ترکمان، فرح و شهابی زینب(1395)، شایعه و عوامل اجتماعی مؤثر در پذیرش آن، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگیِ،شماره --- ۱۹.
یزدانی، عنایت اله و صادقی، زهرا.(1389). امنیت اجتماعی و تاثیر آن بر امنیت ملی(در قالب تهدید فرهنگی و اجتماعی). مهندسی--- فرهنگی.
--- خالدی، سمانه(1392)، شایعه، پژوهشکده باقرالعلوم، بازیابی.
--- فوکویاما،فرانسیس(1400). اعتماد، فضائل اجتماعی و خلق سعادت،(سید علیرضا بهشتی،مترجم). تهران،روزنه.
--- طاهری، زهار و معز، سیدعلی و نعمت اللهی، زهرا(1395). جامعه شناسی امنیت و احساس امنیت. تهران: انتشارات جامعه شناسان.
--- Coleman, J. S. (1990). Foundations of social theory. Harvard University Press.
--- Paxton, P. (2002). Social Capital and Democracy: An Interdependent Relationship. American Sociological Review, 67(2), 254–277.
--- Putnam, R. D. (2000). Bowling alone : the collapse and revival of American community. Simon & Schuster: p.19.
--- Fukuyama, F. (2002). Social capital and development: The coming agenda. SAIS Review, 22(1), 23–37.
--- Cherti, M. (2008). Paradoxes of Social Capital: A Multi-Generational Study of Moroccans in London. Amsterdam University Press.
--- Leana, Carrie R & Harry J.Van Buren(1999); Organizational Social And Employment Practices. Academy of managment review. Vol 24, No.3.
کاش میگفتید مذاکره بکنیم یا نکنیم چه تهدید و فرصت هایی رو برای امنیت ملی رغم میزنه.🙏