در عرصه سیاست خارجی، تحلیل سیستمی زیر را از سیاست خارجی کشورها ارائه میدهم و سعی میکنم نشان دهم چرا ایدئولوژی تضاد در عرصه نظام بینالملل قابل دفاع نیست. سیاست خارجی در این تحلیل به مثابه سیستم زیر است که دارای ورودی،پویش،خروجی و بازخورد است. خروجی های سیستم سیاست خارجی کشورها نیز در واقع ورودیهای نظام بین الملل هستند.
سیستم سیاست خارجی مطلوب
در یک سیستم سیاست خارجی مطلوب، مقدورات و محذورات داخلی، اهداف و منافع ملی، مقدورات و محذورات بینالمللی به همراه ایدئولوژی بهعنوان ورودی(input) وارد سیستم می شوند و در یک پویش(process) منطقی و عقلانی، سعی میشود ارتباطی هماهنگ بین ورودیهای سیستم برقرار شود و سیاست خارجی بهعنوان خروجی سیستم(output)، وارد نظام بینالملل میشود. نتیجه این سیاستگذاری در چارچوب بازخوراند(feedback) که در واقع واکنش و انعکاس این سیاست در عرصهی داخلی و خارجی هست بر ورودیهای سیستم تأثیر میگذارد سپس ورودیهای تأثیر پذیرفته از بازخوران، وارد سیستم میشود و مجدداً این فرآیند تکرار میشود و بدینصورت پویایی سیستم(System dynamics) شکل میگیرد. در یک سیاست خارجی پویا، به بهترین شکل منافع و اهداف ملی دنبال میشود و سیاست خطی دنبال نمیشود و ایدئولوژی نه یک فیلتر بلکه بهعنوان یکی از ورودیهای سیستم شناخته میشود به همین خاطر روابط دیپلماتیک و مذاکره با هیچ کشوری منع نمیشود و هیچ کشوری دشمن نیست.
در این نوع سیاست خارجی جزمیتی دیده نمیشود و کشور میداند در عرصه بینالمللی به ارتباط با سایر کشورها نیازمند است و خود را از سایر کشورها برتر نمیداند بلکه به سیر جهانیشدن واقف است و این نکته را میداند که در عرصه بینالمللی دشمنتراشی هزینه دارد. این نوع سیاست خارجی به عقاید همه کشورها احترام میگذارد و این نکته را قبول دارد که سیاست خارجی همه کشورها نکات مثبت و منفی دارد و معتقد است باید از نکات مثبت دیگران استفاده کرد و سیاست تعاملی را پیش میگیرد. این نوع سیاست خارجی موجب تقویت پایگاه مردمی دولت میشود و دولت همیشه یک پشتوانه قوی مردمی دارد که سرمایه اصلی دولت برای ادامه کارش در راستای رسیدن به اهداف بلندمدتش میباشد.
سیستم سیاست خارجی نامطلوب
در یک سیستم نامطلوب، اهداف و منافع ملی دریک پویش ایدئولوژیک قرار میگیرند و سیاست خارجی شکل میگیرد. در این نوع سیاست خارجی به مقدورات و محذورات داخلی و نیز مقدورات و محذورات بینالمللی توجهی نمیشود و اهداف و منافع ملی صرفاً از فیلتر ایدئولوژی عبور میکنند و سیاست خارجی شکل میگیرد و بدون کمترین توجه به بازخوراند به سیاستگذاری خود ادامه میدهد.
کشوری که یک سیاست خارجی ایدئولوژیک دارد خود را از تمام کشورهای دنیا برتر میداند و کشورهایی که مخالفش هستند را دشمن میخواند. چنین کشوری سعی در رفع یا اصلاح عملکرد منفی خود نمیکند چون خود را دارای هیچ نقصی نمیداند که این موضوع همیشه هزینههای سنگینی بر دوش ملت آن کشور خواهد گذاشت و حتی باعث جدایی بین ملت و دولت خواهد شد و زمینههای فروپاشی آن دولت را فراهم خواهد کرد.
نظام بینالملل معاصر تجربهی دو جنگ جهانی را به خاطر حضور حکومتهای ایدئولوژیک دارد و این موضوع، این نکته را بهخوبی نشان میدهد که حکومتهای ایدئولوژیک علیرغم اینکه به پیشرفتهایی دست مییابند به دلیل افراطگریهایی که دارند روزی از بین خواهند رفت چون منطق حکومت ایدئولوژیک منطق شمشیر هست و سعی میکند در هر اختلافی از طریق نظامیگری به نتیجه برسد و اصلاً در برآورد هزینههای انسانی و مالی، عقلانی عمل نمیکند و به دیپلماسی اعتقادی ندارد زیرا دشمنی که مسئول تمام مشکلات است ارزش مذاکره و مصالحه را ندارد.
ایالات متحده امریکا به عنوان یک قدرت هژمونی در دیدگاه ایدئولوژیکی خود، تمامی کشورهایی که مخالف عملکردش در عرصه بینالملل هستند را ایدئولوژیک میخواند و باقدرت رسانهای خود در راستای اثبات این ادعای خود حرکت کند و از طرف دیگر تمامی رفتار متناقض خود در عرصه سیاست خارجی را که ناشی از نگاه ایدئولوؤیکیاش است را به عنوان اعمال بشر دوستانه جلوه دهد و در عین حال که خود ناقض حقوق بشر است خود را بزرگ ترین مدافع حقوق بشر به مردم دنیا معرفی میکند.
وجود ایدئولوژی بهشدت متضاد در سیاست خارجی کشورها در نظام بینالملل موجب شکاف بین دولتها شده است و پافشاری دولتها بر ایدئولوژی خود موجب افزایش احتمال بروز جنگ بین کشورها و تحمیل هزینههای سرسامآور بر دولتها و ملتها میشود. ایالاتمتحده آمریکا نیز در راستای رسیدن به اهداف ایدئولوژیک خود از انجام هر کاری ابایی ندارد و نتیجهی اعمال خود را نمیسنجد و بحرانهای مالی که در سالهای اخیر گریبان گیر دولت و ملت ایالت متحده شده است نیز از همین نگاه ایدئولوژیک برآمده است. با این اوصاف به نظر میرسد سرنوشتی همچون نازیهای آلمان، فاشیستهای ایتالیا و کمونیستهای شوروی داشته باشد. در حال حاضر نیز نشانههایی از زوال ایالاتمتحده چه در عرصه داخلی و چه در صحنهی بینالمللی نمایان شده است.