مقدمه
حیات کشور عربستان سعودی را می توان نتیجه مرزبندی های مصنوعی پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول و لابی های پنهانی انگلستان با قبایل عرب منطقه حجاز دانست. پس از گذشت چند سال از نبود انسجام در منطقه غرب آسیا و در فقدان سرپرستی برای کشورهای اسلامی تازه تأسیس، عربستان سعودی به واسطه وسعت جغرافیایی و به پشتوانه قبله گاه مسلمین جهان شروع به توسعه سیاسی و اقتصادی کرد. این ظهور یکی از قدرت های منطقه ای در غرب آسیای تازه تأسیس با مرزهای مصنوعی و دست ساز انگلیسی بود که کنترل آن مانند دیگر کشورها در دست یک خاندان و در قالب یک پادشاهی سنتی و موروثی قرار گرفت. نقطه عطف در توسعه سیاسی و اقتصادی عربستان را باید اعتماد همراه با جسارت و تیزهوشی آمریکا دانست که مجرای اجرای آن سفر نیکسون به غرب آسیا و بنای دکترین نیکسون و طراحی آن توسط کسینجر دانست. با اجرای سیاست «دو ستون» ایران و عربستان توسط آمریکا به یکدیگر پیوند زده شدند تا ضمن کنار گذاشتن همه اختلافات مذهبی، سیاسی و اقتصادی در کنار یکدیگر بازیگر نقش دو ستون استوار و دوقلو به نفع منافع آمریکا باشند. به این ترتیب قرار بر آن شد که آل سعود در عربستان نقش تأمین کننده منافع مالی و انرژی آمریکا و متحدانش باشد و در همین راستا نیز تأسیس و توسعه شرکت آرامکو را می توان مشاهده کرد. از طرفی دیگر قرار بود پهلوی در ایران نقش ژاندارم منطقه و بازوی سیاسی-امنیتی آمریکا در منطقه غرب آسیا باشد که موید اصلی آن سرازیری فروش تسلیحات روز دنیا به حکومت پهلوی و رشد چشمگیر بورسیه های تحصیلی و آموزشی برای افسران نظامی در آمریکا است. به این شکل بود که در نهایت، سیاست «دو ستون» نیکسون منجر به تقویت جایگاه ایران و عربستان در جغرافیای سیاسی غرب آسیا و همچنین در پهنه جهان اسلام به عنوان دو کشور مرجع و تعیین کننده شد. جایگاه مرجعیت و تأثیرگذاری ایران و عربستان در دهه های بعدی نیز به واسطه تحولات مختلف به شکل روزافزونی افزایش یافت که مهم ترین این تحولات را توسعه اقتصادی عربستان و به عهده گرفتن نقش ریاست کشورهای عربی خلیج فارس و نقش محوری جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی در ایجاد محور مقاومت و تقابل با آمریکا و اسرائیل می توان برشمرد.
قرابت های کم نظیر دو همسایه
آنچه که موجب شد تا ایالات متحده آمریکا، ایران و عربستان را برای بنای پادشاهی خود در غرب آسیا انتخاب کند دلایل قابل تأملی بودند که خیلی بی شباهت به وضعیت این روزها نیست. بررسی اجمالی وضعیت ایران و عربستان در حوزه های گوناگون نشان از وجه تشابه های فراوان دارد. شکل و قالب حکومت در ایران و عربستان در سال ۱۹۷۲ که نیکسون در قامت رئیسجمهور به ایران سفر کرد، به شکل پادشاهی و موروثی بود. علاوه بر این دولت های ایران و عربستان هر دو وابستگی شدیدی به حمایت های خارجی داشتند و اساسا با تصمیم گیری دولت های خارجی سیاست های کلان کشور تعیین می شد. نکته قابل توجه دیگر در زمینه نظامی و امنیتی بود که هم ایران و هم عربستان توانمندی خرید تسلیحات نظامی سنگین و متعدد را داشتند و خود را محتاج این تسلیحات می دیدند. از طرف دیگر شروع به کادرسازی نظامی و امنیتی گسترده و ایجاد ساختار های نوین و به روز نظامی و امنیتی کردند. امروزه نیز وضعیت سیاسی-امنیتی ایران و عربستان حاکی از آن است که هر دو با تغییر و تحول ساختارهای سیاسی در جهت تطبیق خود با شرایط جدید جهانی و ارتباط بیشتر با مردم حرکت کردند که البته ایران به واسطه انقلاب اسلامی در این زمینه با سرعت بیشتری پیشتاز بوده است. در زمینه نظامی نیز همچنان ایران و عربستان جزو کشورهای با بیشترین کادر و تجهیزات نظامی و به روزترین استفاده کنندگان این تجهیزات هم در منطقه و هم در سطح دنیا هستند. در سطح امنیتی هم هر دو کشور توانسته اند سازمان های تخصصی با سطح مهارتی بالا تربیت کنند و هر دو مبتنی بر توان اطلاعاتی و امنیتی خود، حوزه های نفوذ متعدد تعریف کرده اند. در حوزه فرهنگی نیز دین مبین اسلام به عنوان دین رسمی ایران و عربستان بر تشابه این دو کشور افزوده است و از طرف دیگر حکمفرمایی ارزش های اسلامی همراه با تأکید بر ارزش های سنتی و بومی هر منطقه قابل توجه است. همچنین افق نگاه و دغدغه مندی کلان برای همه مسلمین جهان و توجه ویژه به نقش آفرینی در سطح منطقه و سطح جغرافیای اسلامی از دیگر نکات مشترک ایران و عربستان است. امروزه همچنان این نکات مشترک فرهنگی و اجتماعی در هر دو جامعه جریان دارد. همچنین بررسی روند تحولات فرهنگی-اجتماعی هر دو کشور حاکی از آن است که تحت تأثیر رسانه ها و جنبش های مشترکی هستند که منجر به تحولات عمده در نسل جوان شده است. و اما در حوزه اقتصاد شاهد بیشترین قرابت در گذشته و حال هستیم. ایران و عربستان هر دو کشورهای ثروتمند نفتی و دارای اقتصاد مبتنی بر صادرات انرژی هستند که در تمامی دهه های گذشته با همین مدل توسعه مبتنی بر نفت رشد کرده اند. از زمان قاجار و کشف نفت در ایران و آغاز شکل گیری دولت رانتیر در ایران و نفتی شدن اقتصاد کلان سراسر منطقه غرب آسیا تاکنون توسعه اقتصادی کشورهای این منطقه همواره با اتکا بر صادرات انرژی پیش رفته است. ایران و عربستان نیز از گذشته تا امروز با همین نقشه جلو آمده اند و تلاش های سال های اخیر ایران نیز نتوانسته است تفاوت عمده ای در تغییر ریل گذاری های اقتصادی ایجاد کند. بنابراین امروزه هر دو دارای اقتصاد های نفتی و وابسته به صادرات انرژی هستند. البته نکته بسیار ظریف و ویژه درباره ایران و عربستان آن است که شباهت های ساختاری و ذاتی در سیاست، فرهنگ و اقتصاد منجر به آن شده است که از گذشته تاکنون این دو کشور همواره نقش رقبای بالقوه را برای یکدیگر داشته باشند. از همین جهت انتخاب ایران و عربستان برای تعامل و همکاری و ایجاد سنگ بنای امپراطوری دو ستونه در غرب آسیا نه تنها به دلیل ظرفیت ها و پتانسیل های بالا و بی بدیل آن ها است بلکه به دلیل توانمندی بالقوه آن ها در درگیری و تنش به دلیل شباهت های ذاتی فراوان نیز است.
همکاری مشترک در مجامع بین المللی
بررسی تجارب تاریخی همکاری و تعامل ایران و عربستان در ساحت بین المللی ما را به مواردی نسبتا موفق می رساند که توانسته اند به خوبی با هم افزایی سازنده منجر به گسترش و ارتقا دیپلماسی شوند. دو نمونه بارز تاریخی را می توان در جریان تشکیل سازمان اوپک و سازمان کنفرانس اسلامی مشاهده کرد. هر دو تجربه به خوبی این موضوع را نمایان ساخت که اگر موضوعی مورد اتفاق نظر ایران و عربستان به عنوان دو کشور داعیهدار رهبری جهان اسلام باشد به نتیجه میرسد و دیگر کشورهای اسلامی نیز از آن تصمیم و راهبرد تبعیت میکنند. در جریان تأسیس اوپک حدود ۶۰ سال قبل، ایران و عربستان دو عضو مؤسس و پایهگذار اوپک بودند که نتیجه تعامل و همکاریشان نیز انتخاب نماینده ایران به عنوان اولین دبیرکل اوپک بود. در جریان تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی نیز ایران و عربستان در کنار مراکش از مؤسسان سازمان بودند و در سالهای بعدی هم حول موضوعات مشترک مانند مسئله فلسطین در کنار یکدیگر موضع گیری کردند. هم سویی های دو کشور در سیاست های اوپک که ناشی از منافع ملی مشترک بود و همکاری های سیاسی-امنیتی در قالب کشورهای اسلامی که ناشی از اراده مشترک برای کنترل و اداره منطقه غرب آسیا بوده است امروزه هم پس از طی نوسانات و التهابات فراوان همچنان ادامه دارد و علاقه مندی های مشترک ایران و عربستان در سازمان های منطقه ای و جهانی را بصورت مشترک شاهد هستیم. ایران به تازگی به عضویت رسمی در سازمان همکاری شانگهای درآمد و عربستان علاوه بر آنکه به عنوان عضو ناظر حضور دارد یکی از نامزدهای جدی عضویت در این سازمان است. نکته دیگر تلاش بی وقفه هر دو کشور برای عضویت رسمی و کامل در سازمان بریکس است که آن ها را وارد یک صف آرایی جدید در مقابل کشورهای صنعتی و اروپایی می کند که شاید به توان آن را تقابل با گروه ۷ یا گروه ۲۰ دانست. بنابراین آنچه به وضوح قابل مشاهده است سبک رفتاری مشابه و علاقه مندی های مشترک هر دو کشور در برابر سازمان های بين المللی است که تجربه تاریخی نیز نشان داده است هرجایی که هر دو در کنار یکدیگر و در مقام همکاری ظاهر شده اند نتیجه نسبتا راضی کننده ای برای هر دو طرف به ارمغان آورده است که عمدتا نتیجه طبیعی منافع ملی و منطقه ای مشترک است.
همکاری، تقابل و اکنون همراهی
اکنون در روزهایی که از سرگیری روابط ایران و عربستان با سرعتی قابل توجه در جریان است و سفارت خانه ها و کنسولگری ها در حال بازگشایی هستند و مواضع مشترک ضد اسرائیلی گرفته می شود و عید فطر را به یکدیگر تبریک می گویند؛ واسطهگر این معامله پرسود شاید از همه راضیتر است. جمهوری خلق چین بهتر از هرکس دیگری از آنچه در غرب آسیا به وجود آمده بود استفاده کرد و ابتکار دو ستون را در دست گرفت. استراتژی آمریکا که خود روزی آن را بنا نهاد امروز در دستان رقیب اصلی اش یعنی چین قرار دارد. نمی توان به این زودی ها نتیجه گیری کرد ولی شاید بتوان گفت اشتباه تاریخی آمریکایی ها در از دست دادن نفوذ و کنترل بر غرب آسیا، حاصل اتخاذ راهبرد تقابل با ایران از طریق عربستان بود. در واقع آمریکا در دو دهه اخیر به دنبال آن بود که از طریق محور قرار دادن عربستان و جمع کردن دیگر کشورهای عربی حول آن یک جبهه واحد علیه ایران بسازد و در ابتدا آن را منزوی و سپس به نابودی بکشاند. تشکیل داعش در کنار مرزهای ایران با بودجه کلان سعودیها و اماراتیها را نیز به خوبی می توان در این پازل تحلیل کرد. اما آنچه برخلاف انتظار آمریکایی ها رقم خورد پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ میدانی علیه داعش و متحدان عربی اش بود که در نهایت به نزدیکی بیشتر ایران و روسیه و سوریه به پایان رسید. تحلیل کشورهای عربی و در رأس آن ها عربستان هم در این نقطه تاریخی آن بود که ایران رقیب ساده ای نیست و نمی توان به راحتی با او روبرو شد. در ادامه شاهد پیچیدگی های روزافزون جنگ در یمن بودیم. کار تا جایی پیشرفت که ابتکار عمل نه تنها در زمین و تصرف شهرهای مختلف بلکه در آسمان هم به واسطه پهپاد ها به دست یمینی ها افتاد. عربستان و امارات با قاطعیت به این درک رسیدند که پایان جنگ بدون مداخله و وساطت ایران ناممکن است. تیر خلاص برای عربستان احتمالا جنگ اوکراین و روسیه بود که به واسطه آن بیش از آنکه درگیری تجهیزات سنگین روسی به چشم بیاید همگی شاهد جلوه گری های تسلیحات ایرانی به ویژه پهپادها بودند. در این لحظه بود که اندک امیدها برای سرنگونی ایران از طریق جنگ یا شورش و آشوب از بین رفت و رقبای دیرینه، همکاری را بر جنگ ترجیح دادند. اما زیرکانه ترین بهره را چین برد که اکنون به دنبال کنترل غرب آسیا از طریق تعامل با بزرگترهای سنتی در این منطقه است. آمریکا از سیاست «همکاری دو ستون» به سیاست «تقابل دو ستون» روی آورد ولی در نهایت چین با طرحی جدید سیاست «همراهی دو ستون» را برای نظم نوین جهانی خود پایه ریزی کرد.
جمع بندی
آنچه درباره روابط ایران و عربستان در ماه های اخیر گذشت را می توان در چارچوب راهبرد «دیپلماسی همسایگی» دولت سیزدهم تحلیل کرد. با آنکه نقش محوری چین در توافقات بسیار قابل تأمل و جدی است ولی تطابق فرصت پیش آمده با راهبردهای کلان دولت سیزدهم مبنی بر «سیاست همسایگی» و «سیاست نگاه به شرق» بسیار کمک کننده بود. تلاش های صورت گرفته برای رفع برخی سوء تفاهم ها که عمدتا در نتیجه فاصله های طولانی و عدم تعامل متقابل در سال های اخیر صورت گرفته بود قابل تقدیر بود. همچنین هر دو طرف به دنبال آن شدند که به جای دشمنی و وارد کردن زیان های قابل توجه به یکدیگر به دنبال رقابت باشند. نکته دیگر آنکه هر دو طرف به این موضوع واقف شدند که نتیجه درگیری های دو طرفه تضعیف سخت و نرم هر دو کشور است و این موضوع تنها به سود رقبای تمدنی آن ها در منطقه است که علاقه مند هستند جایگاه مرجعیت جهان اسلام را از آن خود کنند. در همین راستا تلاش های بی وقفه اقتصادی و فرهنگی ترکیه، قطر، امارات و مصر قابل تأمل است که هر کدام سعی در مطرح کردن ایده مرجعیت کشورهای مسلمان برای خود هستند. بنابراین دولت با در نظر گرفتن نگرانی های مختلف ذکرشده و تبعات ناشی از ادامه روند درگیری ها با عربستان و محور عربی که به شدت به محور عبری نیز نزدیک شده است بر آن آمد تا با برقراری توافقات گذشته و از سر گیری روابط قبلی، به دنبال گسترش ارتباطات با همه کشورهای عربی منطقه و همه همسایگان باشد و در ادامه همین سیاست در تلاش برای برقراری روابط رسمی با کشورهایی است که سال ها بود علی رغم قرابت های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زیاد هیچ گونه تعاملی وجود نداشت. احتمالا در ماه های آینده شاهد برقراری روابط با بحرین، اردن و مصر نیز خواهیم بود که بطور قطع توافق با عربستان مقدمه آن ها را فراهم کرده است. آنچه قابل ملاحظه و تذکر است توجه به سیر و روند تحولات تاریخی و عبرت از تجارب گذشته است که به ما یادآور می شود تعاملات گسترده امروز با عربستان و محور عربی و چین به عنوان میانجی و واسطه همگی به خاطر تلاش های خود جمهوری اسلامی ایران و اقتضائات جهانی پیش آمده است و نسبت ایران با این بازیگران منطقه ای و جهانی قطعا رقابتی تنگاتنگ خواهد بود و نباید با غفلت و ساده انگاری سعی در نشان دادن رابطه برادرانه و اخوت ناگسستنی ایران و عربستان و چین بشود. امید است که شاهد بهره مندی روزافزون از فرصت های تاریخی پیش آمده در راستای تأمین منافع ملی کشور توسط دولت سیزدهم با اتخاذ راهبردهای صحیح سیاست خارجی در عرصه بینالمللی باشیم.